Monday, April 1, 2013

آتش نظام ولایت بر جان نسل جوان

جامعه ایران با وجود جمعیت جوانی در حد هفتاد درصد، برای شادی و نشاط محدودیت بسیاری را باید تحمل کند و مقصر اصلی آن نیز کسانی هستند که بر جای خدا نشسته و درباره مردم، زندگی امروز و حتی پس از مرگشان تصمیم گیری کرده اند و هیچ گاه از خود نپرسیده اند به چه مناسبتی همگان باید چون آنها بیندیشند.
 
انقلاب که اتفاق افتاد جوانان آن روز به میدان آمدند. جنگ که پیش آمد باز همان نسل، نسلی که روحانیون به قدرت رسیده فعلی برای تربیت شان متحمل رنجی نشده بودند، صحنه هایی از جانفشانی را خلق کرد که دنیا را انگشت به دهان کرد. اکنون پرسش اصلی این است روحانیون مدعی تربیت افراد و آحاد جامعه، کدام نسل را پرورش داده و تربیت کرده اند؟ آیا در صورت بروز حادثه ای از آن دست که در اوایل انقلاب افتاد، نسل تربیت شده در جمهوری اسلامی قادر به خلق همان حماسه ها خواهد بود؟
اینها که می گویم برای زیر سوال بردن ارزشهای نسل جوان کشور نیست، نه! اینها تنها پرسش هایی هستند از مدعیانی که به بهانه ارشاد و هدایت، همواره تنگناهای فراوانی را برای مردم بخصوص نسل جوان فراهم آورده اند و نتیجه آن همه سخت گیری ها و دخالت ها، ظهور و بروز نسلی است که گرفتار بزهکاری ها و افسردگی های فراوان شده است. جمهوری اسلامی به دنیای مدرن یک بار دیگر اثبات کرد و نشان داد که تربیت به زور سرنیزه چه محصولی می دهد. با این همه سران حکومت ایران باز هم دست بردار نیستند و همچنان عرصه را به مردم و بخصوص جوانان تنگ تر می کنند تا روح جامعه را بیشتر بخراشند و افسردگی ها را بیشتر کنند. نمونه جنایاتی که در حق بخصوص نسل جوان ایران در طول سی و چند سال گذشته اتفاق افتاده، تنها در حکومت های دیکتاتوری دیگری دیده می شود که برای شخصیت، حریم های خصوصی، حقوق افراد و آزادی های مدنی هیچ ارزشی را قائل نبوده اند.
امروز عمده افتخار جمهوری اسلامی به تربیت نسلی از بسیجیان بی هویت است که از سر بی هویتی تنها درندگی می دانند و بس! نسلی که بی ریشه است و به بادی جهت و مسیر خود را تغییر می دهد و به سویی می رود که خوان نعمت بزرگتری گسترده شده است به همین دلیل یکی از خطرهایی که نسل جوان ایران را تهدید می کند همین نسل بی هویت هاست، نسلی که نه به دست پروردگان خود رحم می کند و نه به مردمی که از ستم های جمهوری اسلامی روزگارشان سیاه شده است.