Sunday, January 31, 2010

وضعیت نگران کننده یک فعال حقوق کودک در اوین

کلمه: مریم ضیاء از فعالان حقوق کودک در وضعیت نا مناسبی بسر می برد.

بنابر گزارشات دریافتی، یکی از زندانیان تازه آزاد شده با بیان این مطلب اظهار داشته است که شرایط مریم ضیاء نسبت به هفته ی اول بازداشت بسیار تغییر کرده و فشارها بر وی شدت یافته است.

به گزارش «تا آزادی زندانیان سبز» ، اتهام تفهیم شده به ضیاء در مراحل اولیه بازجویی ، همکاری با منافقین اعلام شده است .

گفتنی است که این فعال زندانی تنها در هفته ی اول بازداشت امکان تماس با خانوده خود را یافته و در طول مدتی که از بازداشت وی می گذرد، خانواده اش به هیچ وجه امکان ملاقات با وی را نداشته اند.

مریم ضیاء فعال حقوق کودک و مدیر جمعیت تلاش برای جهانی شایسته ی کودک است که در روز دهم دی ماه در منزل خود بازداشت و به اوین منتقل شد.

انتقال احمد زیدآبادی به مکانی نامعلوم




رهانا – زندانیان: صبح امروز (یکشنبه) احمد زیدآبادی که حکم ناعادلانه شش سال حبس و ۵سال تبعید وی پیش از این در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شده است و از اوایل آبان ماه پس از تحمل ۱۴۳ روز انفرادی به بند عمومی ۳۵۰ اوین منتقل شده بود امروز به طور غیر مترقبه ای از بند عمومی فراخوانده شده و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

به گزارش ادوار نیوز، احتمال می رود وی نیز مانند عبدالله مومنی و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی مجددا به بندهای تحت نظر وزارت اطلاعات (۲۴۰ و ۲۰۹) منتقل شده باشد. به این ترتیب محدودیت های جدیدی برای دبیرکل دربند سازمان ادوارتحکیم به وجود آمده است که تحدید تماس تلفنی با خانواده و ملاقات از جمله آنها است.

گروهی از روزنامه نگاران خواستار آزادی همکاران زندانی خود شدند.

<< شماری از روزنامه‌نگاران بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات. برخی از این افراد پس از تحمل هفته‌ها زندان آزاد شده‌اند و برخی همچنان در بند هستند


دو سايت «جرس» «ندای سبز آزادی»، نزديک به معترضان، روز شنبه گزارش دادند که شماری از روزنامه‌نگاران ایرانی در نامه‌ای سرگشاده به مسئولان نظام و کسانی که آنها را «مسئولان دور انديش، عقلای قوم و دلسوزان نظام» ناميدند، خواستار آزادی همکاران زندانی خود و نيز بازگشايی دفترانجمن صنفی روزنامه نگاران ايران شدند.

نامه سرگشاده شماری از روزنامه نگاران در شرايطی نوشته شده است که پس از انتخابات رياست جمهوری، حدود ۴۰ تن از روزنامه نگاران توسط مقام‌های جمهوری اسلامی ايران بازداشت شده‌اند.

از جمله روزنامه‌نگاران بازداشت شده می‌توان به بهمن احمدی امويی، ساسان آقايی، مسعود باستانی، عمادالدين باقی، عليرضا بهشتی، عبدالرضا تاجيک، بهرنگ تنکابنی، مهدی حسين‌زاده، محمدصادق جوادی حصار، علی حکمت، مهسا حکمت، محمد داوری، احمد زيدآبادی، عيسی سحرخيز، ماشاءالله شمس‌الواعظين، کيوان صميمی، ليلی فرهادپور، مرتضی کاظميان، پريسا کاکايی، روزبه کريمی، نادر کريمی جونی، کوهيار گودرزی، سعيد ليلاز، جواد ماهزاده، مهدی محموديان، بدرالسادات مفيدی، کيوان مهرگان، شيوا نظرآهاری، حسين نورانی نژاد و محمد نوری‌زاد اشاره کرد.

در همين حال، گزارش‌ها حاکی از احضار شماری از روزنامه‌نگاران، مانند ابوالفضل عابدينی، و يا بازجويی از تعداد ديگری از آنان در وزارت اطلاعات در  ماه های اخير است.

روزنامه‌نگاران امضاکننده اين نامه با اشاره به بحث‌های مطرح شده در تريبون‌های رسمی که 'حاکميت انتقاد و اعتراض قانونی را به رسميت می‌شناسد' نوشته‌اند: «اگر بنا باشد انتقاد و اعتراض قانونی به رسميت شناخته شود... يکی از بهترين و قانونمندترين شکل آن، مطبوعات هستند که می‌توانند با طرح مطالبات قانونی و انتقادات به حق جامعه، فضای عمومی را به سمت اعتدال، آرامش، اميد و اعتماد سوق دهند.»

امضاکنندگان نامه، نتيجه بسته شدن اين مجاری قانونی و اعمال محدويت‌های گزاف برای روزنامه‌نگاران را فاصله گرفتن جامعه از مسير طبيعی و قانونی خود دانسته‌اند.

در اين نامه سرگشاده همچنين از مسئولانی که ميانه‌روی و اعتدال را چاره گشای بحران فعلی می‌دانند، پرسيده شده است: «در شرايطی که دفتر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ايران پلمب شده است، و نيز تعدادی از اعضای هيئت مديره و روزنامه‌نگاران عضو انجمن در بازداشت به سر می‌برند، جامعه مطبوعاتی چگونه می‌تواند طرح مباحثی چون لزوم اعتدال و قانونگرايی را جدی بگيرد؟»

امضاکنندگان نامه سپس از مقامات قضايی خواسته‌اند که دفتر انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ايران را فک پلمپ و اعضای زندانی هيئت مديره آن و ديگر روزنامه‌نگاران بازداشت شده را آزاد کنند.

در ماه‌های اخير، سازمان‌های مدافع روزنامه‌نگاران و آزادی مطبوعات همراه با سازمان‌های حقوق بشری بارها خواستار پايان برخورد با روزنامه‌نگاران ايرانی و آزادی آن دسته از روزنامه‌نگاران بازداشتی شده‌اند.

سر اومد زمستون


پدر محسن روح الامینی، درخواست ضرغامی را نپذیرفت/دادگاه متهمان کهریزک را برگزار کنید بعد به دنبال مناظره باشید.



اختصاصی جرس/جنبش راه سبز(جرس): عبدالحسین روح الاميني، پدر شهيد محسن روح الاميني كه در بازداشتگاه غيرقانوني كهريزك به شهادت رسيد درخواست "عزت الله ضرغامي" ، رييس صدا و سيماي جمهوري اسلامي براي شركت در مناظره هاي اخير اين رسانه را رد كرد.

به گزارش خبرنگار جرس، روح الاميني در پاسخ به ضرغامي كه از او خواهش كرده است در مناظره شركت و حتی از صدا و سيما و رييس آن انتقاد كند، گفته است: اجازه دهيد ابتدا دادگاه محاكمه متهمان اصلي شكنجه و كشتار در كهريزك برگزار شود تا آن گاه نوبت به مناظره برسد.




ارتش بیست میلیونی اینترنتی ها می آیند.





آیت الله خمینی سی سال قبل گفته بود: " بسیج بیست میلیونی محافظ انقلاب خواهد بود." با گذشت سی سال ارتش بیست میلیونی آیت الله تشکیل نشد، اما براساس آنچه سازمانهای دولتی ایران اعلام کردند، 27 درصد مردم ایران از اینترنت استفاده می کنند، یعنی بیست میلیون نفر از جمعیت هفتاد میلیونی ایران فعلا دسترسی به اینترنت دارند. بیست میلیون نفر رقمی تعیین کننده برای سرنوشت سیاسی ایران است، و این اتفاقی است که در جنبش سبز بوجود آمد. اگرچه آرزوهای آیت الله برآورده نشد، اما ارتش بیست میلیونی کاربران اینترنتی برای تغییر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بوجود آمد.



چهارماه قبل از انتخابات من طی مقاله ای با عنوان " ما بی شماریم" به عنوان یک نویسنده، از طبقه متوسط دعوت کردم برای یک مبارزه واقعی انتخاباتی به صحنه بیایند. شعار " ما بی شماریم" بعدا در یک اثر گرافیکی توسط رئیس جمهور، میرحسین موسوی نقاشی شد و تابلوی آن بارها در دست معترضانی که هفت ماه است در خیابانهای سراسر ایران تلاش می کنند، به دست گرفته شده است. شعار بچه های اینترنت این بود، ما بی شماریم و چون بی شماریم حق بی شماری داریم و حق مان را می خواهیم.




من می خواهم بگویم که اگر اینترنت نبود، ما چه کارها را در جنبش سبز نمی توانستیم بکنیم و اینترنت چه کمک بزرگی به جنبش سبز کرده است. فرض کنیم جنبش سبز در سه رده رهبری می شود:




رده اول: چهره های شاخص آن در داخل( کروبی، موسوی و خاتمی) و برخی افراد در خارج از ایران که سر جمع به ده نفر نمی رسند و نقش مهمی در تصمیم گیری های جنبش سبز دارند. آنان جهت حرکت جنبش سبز را تعیین می کنند.


رده دوم: گروهی در حدود هزار نفرند که بخش اعظم آنان در ایران و بخشی اندک بیرون ایران زندگی می کنند. آنان که عمدتا فعالان سیاسی هستند، گروه مرجع هستند و اعتبار و مشروعیت جنبش تا حدی توسط آنان تعیین می شود. آنان در تصمیم گیری و سازماندهی افراد نقش موثری دارند، اگر چه حداقل هفتاد درصد فعالان داخل( بیش از 300 نفر) از همان اولین روزهای پس از انتخابات زندانی اند.

رده سوم: جمعی بالغ بر صدهزار نفر، چهره های اجرایی جنبش اصلاحات هستند، آنها را کسی نمی شناسد. رهبران جنبش سبز آنان هستند. آنها کسانی هستند که کار رسانه ای جنبش سبز را با قدرتی فراگیر اداره می کنند، جنگ روانی را علیه حکومت سازمان می دهند، نیروهای اجرایی داخل و خارج را برای اعتراضات برنامه ریزی می کنند، پوسترها را طراحی می کنند، کمک مالی می دهند، در همه جا می نویسند و دهها هزار وبلاگ و وب سایت و میلینگ لیست و اجتماعات مجازی سبز را اداره می کنند. آنها در بخش اعظم کامیونیتی های وب 2 مانند فیس بوک، تویتر و بالاترین حضور دارند و سربازان اصلی یا در حقیقت سواره نظام جنبش سبز هستند، آنها در تمام جهان و ایران حضور دارند. آنها، ما هستیم. ما در هفت ماه گذشته، همه چیز را تغییر دادیم. اگر بپرسید چگونه، به موارد زیر اشاره خواهم کرد:



1) رابطه بیش از صدهزار فعال سیاسی ایرانی بیرون ایران با همدیگر و با ایرانیان داخل قطع بود و این دو گروه داخلی ها، و خارجی ها، اکثرا با هم قهر بودند و سیاست امنیتی حکومت قهر نگه داشتن داخلی ها و خارجی ها بود. جنبش سبز میان ایرانیان سراسر جهان و ایرانیان سراسر ایران ارتباط برقرار کرد، بسیاری از سوء تفاهم ها را از بین برد، بسیاری تردیدها و کج فهمی ها را کنار زد و اتحادی بزرگ میان ایرانیان بوجود آورد.




2) نام مستعار( Nickname ) یکی از مهم ترین جنبه های ارتباطی ما بود. امروز در میان سیاستمداران و نیروهای فرهنگی ایران، هزاران نفر هستند که نام مستعارشان شناخته تر از نام واقعی آنهاست. آنها با نام واقعی به خیابان های شهر می روند و با نام مستعار دقیق ترین اطلاعات را در اینترنت منتشر می کنند. آنها همه جا هستند. آنها تا قبل از انتخابات همگی از نام های عادی شان استفاده می کردند و دهها عکس شخصی در فیس بوک از خودشان و دوستان شان داشتند، اما با افزایش خطر نام همه آنها تغییر کرد، نام همه ندا ایرانی و سهراب شد. برای اعتراض به تقلب در انتخابات این شعار به تصویر همه تبدیل شد " رای من کجاست." همه سبز شدند. در مرگ برخی رهبران جنبش همه سیاه شدند و این همراهی و همسانی و همبستگی باعث قدرت بیشتر رسانه ای این افراد شد.




3) وجود صدها هزار رهبر که دائما در حال نقد اعضای مرکزیت و رهبران جنبش بودند، خواسته های عمومی افراد را به صورت شعارهای اصلی جنبش درآورد و در حقیقت آن صد هزار نفر بودند که آن رهبری کوچک و رده اول را اداره می کردند. به همین دلیل برای اولین بار رهبری دموکراتیک در یک جنبش ایرانی بطوری کاملا طبیعی جایگزین سانترالیزم شد.


4) سرعت: اینترنت سرعت و قدرت ما را دهها برابر کرد. ما در زمانی حداکثر چهار ساعت می توانستیم و می توانیم هر نوشته و طرح و تصویری را از هر جای جهان، به روستاهای دورافتاده و شهرهای کوچک ایران منتقل کنیم و آنها را به صورت نشریه کاغذی، پیام های موبایلی و بلوتوث در اختیار میلیونها شهروندی که دسترسی به اینترنت ندارند، قرار دهیم. از آن سو، سرعت انتشار خبر و تصویر بسیار بالاست، صدها هزار دوربین موبایلی و دوربین کوچک تصاویر تظاهرات مردم را در زمانی کمتر از یک ساعت بعد از وقوع حادثه از همه جای ایران، به سراسر جهان می رساند. و یکی از مهم ترین دلایل موفقیت جنبش سبز در انتشار سریع خبرهای آن است.



5) فراوانی نویسندگان باعث شد تا تجربه ایرانیان بیرون مرز، مثلا کسانی که در آمریکا دوره های آموزشی کمپین اوباما را دیده بودند، یا در احزاب اروپایی سابقه کار داشتند، یا تجربه نسل اول انقلاب را داشتند در کنار نسل جدید جوانان ایرانی قرار بگیرد که خیابانهای امروز ایران را خیلی خوب می شناسند. روحانیون قم و مشهد و دانشجویان بوستون و آکسفورد، در اجتماعات اینترنتی در کنار هم قرار گرفتند و در اثر این تلاش و کوشش و گفتگوی عظیم، روشی ایرانی برای اعتراض بوجود آمد. ما بارها اشتباه کردیم و بارها اشتباهات مان را اصلاح کردیم. و در نتیجه توانستیم قدرت رهبری جمعی در اینترنت را تجربه کنیم.




6) اینترنت هزینه سازماندهی را برای مردم داخل کشور بسیار کاهش داد. به گونه ای بسیار منظم، اما ناشناخته و خودجوش، مسیر راهپیمایی در دهها شهر، با پوسترهای مناسب برای هر تظاهرات که معلوم نبود طراحان آن چه کسانی هستند، با شعارهای تعیین شده و مورد بحث قرار گرفته در اینترنت و برنامه ریزی زمان اعتراضات اتفاق افتاد. این اتفاقات در اینترنت و در اتاقها چت روم، و با ای میل های مختلف انجام می گرفت . به همین دلیل دیگر فشار بازجویان بر دستگیر شدگان اگر چه وجود داشت، اما بی دلیل بود. آنها با اشباح می جنگیدند. همه مردم با ای میل های شان از برنامه ها مطلع می شدند و همین موضوع باعث شد که جنبشی که بطور طبیعی و با محاسبه های حکومت باید یکی دو هفته بعد سرکوب می شد، هفت ماه بعد از آغاز آن در خرداد 88 امروز بسیار قدرتمندتر از روز اول است.




7) اینترنت بطور گسترده به حمایت از زندانیان تحت فشار، اعدامی ها، کسانی که قرار بود سنگسار شوند، زندانیانی که ملاقات شان با خانواده قطع شده بود، افراد مورد تجاوز، شکنجه شده ها و بسیاری از افراد تحت فشار، آمد و باعث شد بسیاری از زندانیان زودتر آزاد شوند، برخی احکام اعدام لغو شده یا موقتا اجرا نشود، و حکم سنگسار جز در یک مورد متوقف شود. جنبش سبز حالا دیگر این پشتیبانی را فقط برای معترضین سبز نمی کند، بلکه از هر کسی که تحت فشار قرار گرفته باشد، حمایت می کند.




8) ارائه دهها تحلیل فنی و اجتماعی و سیاسی بعد از هر حرکت اعتراضی که بلافاصله بعد از پایان آن حرکت ها به نقد و بررسی اعتراضات می پرداخت و آن را ارزیابی می کرد، علاوه بر آشکار کردن دروغ های حکومت، اشتباه سبزها را نیز اصلاح می کرد. وقتی سعید شریعتی تحت فشار اعلام کرد که اعترافاتش بخاطر شکنجه نیست و خودش در زندان به حقیقت پی برده است، ما بلافاصله یک ساعت پس از دادگاه عکس دندان شکسته سعید شریعتی را در کنار عکس قبل از زندان او منتشر کردیم تا معلوم شود که او در زندان مورد آزار جسمی بوده است. وقتی ابطحی، یکی از مهم ترین رهبران زندانی جنبش در دادگاه و یک برنامه تلویزیونی اعتراف کرد و گفت که اشتباه کرده است، و اعلام کرد در زندان تحت هیچ فشاری نبوده است، ما با مقایسه دهها عکس قبل و بعد از زندان او را نشان دادیم و مردم دیدند که وی در مدتی کوتاه بیست کیلو از وزنش کم شده است. وقتی بازجویان ابطحی را مجبور کردند که در وبلاگش دروغ بنویسد، بسیاری از دوستان ابطحی وبلاگ او را تحت فشار قرار دادند و آن را متوقف کردند تا او از یک فشار سنگین رها شود. این روش ها کمک بسیاری به تداوم جنبش سبز کرد. ما با انتشار عکس های تیراندازی توسط لباس شخصی ها باعث شدیم که آنها حداقل از استفاده از سلاح گرم در خیابان کمتر استفاده کنند، ما جلوی جریان تجاوز ها را گرفتیم، تا امکان داشت جلوی اعدام ها را گرفتیم و مانع شکنجه زندانیان شدیم، و این فشار افکار عمومی ادامه خواهد یافت.




9) حکومت از هفت شبکه تلویزیونی، صدها شبکه رادیویی، صدها روزنامه و نشریه دولتی و هزاران وب سایت و وبلاگ استفاده می کند، تا سبزها را اغتشاشگران و آشوبگرانی وابسته به غرب، اسرائیل و آمریکا نشان دهد. آنها تصویری دروغین از جنبش مسالمت آمیز سبز به مردم نشان دادند، آنها مخالفانی که قبل از انتخابات دستگیر شده بودند و ربطی به جنبش سبز نداشتند، وادار کردند که در دادگاه و در تلویزیون اعتراف کنند که اتوبوس ها را آتش زده اند و بسیجی ها را کشته اند. آنها خبر از کشته شدن دهها بسیجی می دادند، اما هرگز نام و تصویر آنها را منتشر نکردند. در این میان اینترنت مهمترین رسانه ما بود. ما در اینترنت همه چیز را فاش کردیم، تصاویر حمله کنندگان و لباس شخصی ها را منتشر کردیم، واقعیات را نوشتیم و صدها و هزاران فیلم از جنبش سبز ایران را پخش کردیم.




10) گرافیک تصویری یکی از مهم ترین روش های نشان دادن دروغ های حکومت بود. تبلیغاتچی های حکومت با فوتوشاپ موشک به هوا می فرستادند و جمعیت ده هزار نفری حامیان شان را سیصد هزار نفر نشان می دادند. ما با مقایسه عکس های اصلی و عکس های ساخته شده نشان می دادیم که حکومت دروغ می گوید. حکومت در موارد متعددی مجبور به عقب نشینی در مقابل جنبش سبز شد و حرفش را پس گرفت و مجبور شد دروغش را تکرار نکند.




11) مهم ترین شعار وزارت اطلاعات در سی سال حکومت جمهوری اسلامی این بود " هر کاری می توانی بکنی، اما نه کار تشکیلاتی." این حکومت تشکیلات را به هر معنی, اعم از حزب، یا اجتماع، یا ان جی او، یا تشکل های صنفی و کارگری و تشکل های زنان زیر فشار قرار داد. اینترنت یکی از مهم ترین کارکردها را در این زمینه برای ما داشت، ما انجمن های خودمان را در فضای مجازی راه انداختیم، گروههای فرهنگی، سیاسی، هنری، مذهبی، اجتماعی با هر دیدگاهی و با هر نگرشی ایجاد شد و همین گروههاست که در مجموع جبهه سبز را تشکیل می دهد. اینترنت تا حد زیادی امکانات یک حزب را به ما داد. حزب هایی که از نظر حکومت ممنوع بودند. ما با هم حرف می زدیم، اعضا را جمع می کردیم، کمپین تبلیغاتی راه می انداختیم، شعار می ساختیم، پوستر و بیانیه و اطلاعیه تولید می کردیم، بحث می کردیم، بدون اینکه همدیگر را ببینیم یا بشناسیم. اینترنت این قدرت را به ما داد. اینترنت یک اجتماع آشفته و آرمانخواه را به ما داد و ما از آن تشکیلات درست کردیم. ما در فیس بوک، تویتر، بالاترین و بسیاری از سایت های اینترنتی همدیگر را پیدا کردیم.




12) اینترنت یک فایده بزرگ دیگر نیز برای ما داشت. ما می توانستیم با رهبران جنبش بدون واسطه حرف بزنیم، آنها همه حرف های ما را می خواندند. بسیاری از آنان در زمان آزادی شان، یا در خارج از ایران یا در داخل کشور می توانستند بنویسند. همسران رهبران جنبش وقتی به ملاقات آنان در زندان می رفتند، بلافاصله گزارش آنرا در وبلاگ های شان منتشر می کردند. گمان نمی کنم گفتگویی که میان ایرانیان در جنبش سبز به مدت هفت ماه اتفاق افتاد، در هیچ جای جهان رخ داده باشد. صدها هزار تن با دهها هزار فکر با هم حرف زدند تا در مورد این جنبش و آینده ایران به توافق برسند.




13) مهم ترین سمبل جنبش سبز " ندا" دختری تحصیلکرده در رشته فلسفه بود که در کنار خیابان در کنار معلم موسیقی اش کشته شد، او نشان دهنده ماهیت جنبش سبز و جامعه کنونی ایران است. جنبش سبز بر بسیاری از جنبه های ناپسند تفکر عوام از جمله مردسالاری، کلیشه های ضدقومی، یا بیگانه ستیزی غلبه کرد. دختران و زنان ایرانی اگر نگوئیم رهبران اصلی، بلکه همراه و همسنگر مردان ایرانی بودند. هر جا که پدری به زندان رفت، همسرش و دخترش زبان او در اینترنت شد. و هر گاه زنی به زندان رفت، برادرش و شوهرش و پسرش زبان او شد. در صفحات عاشقانه تاریخ جنبش سبز بسیار نامه ها از سوی دختران و همسران به شوهران، پدران و همسران شان نوشته شد و بسیاری از دوست داشتن عزیزان شان گفتند. اینترنت باعث شد مرز میان مردان و زنان برداشته شود و زنان حضوری فعال بیابند. این ماجرا وقتی بیشتر به جلوه آمد که سایت های طرفدار حکومت عکس مجید توکلی از دانشجویانی که علیه رهبر سخنرانی کرده بود، با چادر منتشر کردند. آنها می گفتند که او می خواست از ترس با استفاده از چادر فرار کند، و از دیدگاه جامعه سنتی و مردسالار ایران، چادر به سرکردن مردان، یک شیوه تحقیر آنان است. در مقابله با این برخورد بود که مسیح علی نژاد، یکی از دختران بلاگر از مردان خواست برای همبستگی با زنان ایرانی که حجاب اجباری سالها به آنان تحمیل شده است، حجاب بگذارند و عکس با حجاب خودشان را در وبلاگ ها منتشر کنند، تا نشان بدهند که زن پوشی نه تنها ننگ نیست، بلکه مردان در این مشکل زنان ایرانی با آنان همدرد هستند. همه همین کار را کردند. شیرین عبادی، زن وکیل ایرانی و برنده نوبل صلح از همه مردانی که در اینترنت با زنان ایرانی اعلام همبستگی کرده بودند، تشکر کرد. زنان ایرانی، مدیران جنبش سبز و رهبران جنبش سبز بودند و هستند. حالا دیگر کمتر کسی است که سووال کند چرا هیچ زنی در رهبری جنبش سبز حضور ندارد، همه نامهای شیرین عبادی و زهرا رهنورد را شنیده اند.




14) یکی از مهم ترین مشکلات جنبش سبز این بود که حکومت تمام رسانه ملی( هفت شبکه تلویزیونی و صدها شبکه رادیویی و هزاران وب سایت و روزنامه چاپی) را به نفع یک نامزد انتخاباتی مصادره کرد، و همزمان از روز انتخابات اینترنت و موبایل را قطع کرد و 48 ساعت سکوت کامل رسانه ای را به مردم تحمیل کرد. ما فقط از طریق ای میل و برخی رسانه های محدود مثل بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا( که معلوم نبود برخی از آنان مانند بی بی سی به نفع کودتاچیان رفتار می کنند یا به نفع مردم) با جامعه ایرانیان ارتباط داشتیم. ما در این مدت در اینترنت آموختیم که باید از این رسانه به عنوان رسانه مردمی استفاده کنیم، و نه فقط باید از آن به عنوان زبان مردم بهره ببریم، بلکه باید بتدریج از یکجانبه نگری سبز دست برداریم و بپذیریم که سبز تنها رنگ مردم ایران نیست. در مقابل تلویزیون دولتی و رسانه های تحت کنترل دولت، بتدریج سبزها را از همه جا حذف کردند و ما را جاسوس و عامل بیگانه و آمریکایی و صهیونیست خواندند. بتدریج مردم هر چه بیشتر به خبرهای اینترنتی و رسانه های مستقل اعتماد کردند و از رسانه های دولتی فاصله گرفتند و تلویزیون های شان را خاموش کردند. حالا دیگر مخاطبان محدود و معدود ما روز به روز افزایش می یابند و مخاطبان رسانه های دولتی روز به روز کاهش می یابند. براساس گزارش منتشره وزارت اطلاعات در هفته گذشته مخاطبان تلویزیون جمهوری اسلامی به حداقل خود رسیده است و به همین دلیل تلویزیون تصمیم گرفت با چرخش در برخی مواضع خود و راه اندازی برنامه هایی مانند " رو به فردا" مخاطبان گریخته را جذب کند. اما این تلاش به دلیل سردرگمی حکومت از یکسو و ماهیت استبدادی و تبلیغاتی رسانه های دولتی از سوی دیگر، ادامه نخواهد یافت. حالا ما می دانیم که اگرچه یک تلویزیون مستقل و آزاد می تواند مشکل خبررسانی ما را تا حد زیادی حل کند، اما به دلیل ماهیت دموکراتیک اینترنت و ماهیت سانترالیست تلویزیون و رادیو، بهتر است در کنار تلاش برای تلویزیونی که بتواند شهرهای کوچک و روستاها را پوشش دهد، باید پوشش اینترنتی خود را کامل و غنی کنیم و به فکر حل مشکلات فنی آن باشیم. از نظر من سرعت افزایش سرعت اینترنت در جهان و در ایران، حتی از سرعت احتمالی راه اندازی یک شبکه تلویزیونی رادیویی مستقل سبز و یا افزایش احتمالی شبکه های بین المللی فارسی زبان بیشتر است. تا یکی دو سال دیگر احتمالا بخش وسیعی از ایرانیان می توانند بسیاری از برنامه های تلویزیونی را از طریق ای میل ها و کامپیوترهای خود دریافت کنند و تلویزیون نیز خود بخود بسوی کوچک شدن، جزئی شدن و تبدیل شدن به چیزی مانند یوتیوب پیش می رود. من تقریبا مطمئنم که در همین زمانی که رسانه هایی مانند بی بی سی و صدای آمریکا مشغول آموزش دادن خبرنگاران شان برای رعایت بی طرفی خبری است، افزایش سرعت تلویزیون کوچک، اتفاق می افتد و تلویزیون کوچک ماهیتی دموکراتیک و غیرسانترالیست خواهد داشت، به شکلی که مخاطبان بتوانند نظرات و سلیقه و دیدگاه خود را در تلویزیون ببینند. جنبش سبز در حال حاضر موفق شده است که در اکثر رسانه های محافظه کاران به موضوع اول تبدیل شود. وقتی مخالفان جنبش هم درباره ما حرف می زنند، این به معنی پیروزی ماست. هیچ عاملی به اندازه سلیقه مخاطب در تغییر جهت دادن رسانه های تاثیر ندارد.




15) ما مسابقه را برده ایم. دولت کاری به شبکه های لس آنجلسی ندارد، اما روی بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا که مخاطبان مشخص و فراوان از ایران دارند، پارازیت می اندازند. از سوی دیگر دولت فیلترینگ را هم شدیدا در مورد اینترنت عمل می کند، البته آنها کاری به مسائل اخلاقی ندارند، آنها فقط مسائل سیاسی و اجتماعی را کنترل می کنند. از سوی دیگر روزنامه های محافظه کاران نیز تلاش می کنند در کنار انتشار وارونه خبرهای جنبش سبز، جریانهای کوچک و کم اهمیتی که در خارج از ایران علیه سبزها می نویسند، منتشر کنند. مهم ترین مشکل حکومت رسانه هایی است که راه حل های غیرخشونت آمیز برای فضای آینده ایران دارند. آنها نمی خواهند جلوی منفجر کردن و ترور و خشونت را بگیرند، آنها از جنبش سبز و نافرمانی مدنی مسالمت آمیز می ترسند.




16) دولت و حکومت بتازگی برخی از وبلاگ ها و وب سایت ها را باز می کند، اجازه تردد اطلاعات را موقتا می دهند تا بتوانند در جریان جنبش سبز قرار بگیرند، آنها خودشان هم می دانند که وقتی رسانه های سبز را فیلتر می کنند، خودشان هم از دانستن بلایی که به سرشان خواهد آمد محروم می شوند. آنها پنجره ها را باز می کنند تا ما را هم ببینند و پیدا کنند. ما را که تلاش می کنیم در راه شیری اینترنت، جاده ابریشم گمشده مان را پیدا کنیم. آقای بیل گیتس! از صمیم قلب از شما متشکریم، نمی دانم که آیا قصد شما از ایجاد اینترنت توسعه دموکراسی و افزایش دسترسی به اطلاعات بود، یا نه، اما آنچه ما به دست آوردیم همین بود.




17) آخرین نکته این که در اطراف ما مجموعه ای از تصادفات زیبا رخ داده است. جنبش سبز، سبز شد، چون گروهی از بچه های جوان مشهد تصادفا رنگ سبز را انتخاب کرده بودند، سبز شد و ما این سبز را جهانی کردیم. جنبش سبز مسالمت آمیز شد، چون ما میلیونها انسان بودیم که می خواستیم به جای ویران کردن همدیگر، با همدیگر حرف بزنیم. جنبش سبز با شعارهای نفرت انگیز مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا بیگانه شد، چون جهانی که در آن زندگی می کنیم بسوی خردمندی و صلح و دانایی و مهربانی می رود. من به جهان آینده امیدوارم، جهانی مجازی که جهان حقیقی را به سوی دموکراسی و آزادی می برد. من از شنیدن خبر میلیاردر شدن نابغه هایی مثل بیل گیتس یا صاحبان گوگل و ای بی لذت می برم، چون معلوم می شود که جهان به سوی خرد در حرکت است. من از گرفتن جایزه اسکار توسط کارگردانان چپ لذت می برم، چون می فهمم جهان تک صدایی دارد می میرد. من از شنیدن آهنگ مرگ بر دیکتاتور که از دهان میلیونها زن باحجاب و مردان مسلمان شنیده می شود، لذت می برم، چون احساس می کنم ایمان و آزادی هر دو زنده اند. من احساس می کنم شکوفه ای در حال شکفتن است. و ما تمام این سالها را بیهوده نزیستیم.


ابراهیم نبوی

[این متن قرار است در یک سخنرانی برای بلاگر ها و فعالان اینترنتی غیرایرانی خوانده شود]

Saturday, January 30, 2010

بیش از 2000 نفر در مقابل زندان اوین در حال برگزاری تجمع اعتراضی هستند.


بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،بیش از 2 هزار نفر از خانواده های زندانیان سیاسی ،مادران عزادار و مردم در مقابل درب اصلی زندان اوین تجمع کردند و خواستار پایان داد به اعدام و آزادی زندانیان سیاسی هستند.
روز شنبه 10 بهمن ماه از حوالی ساعت 19:00 خانواده های زندانیان سیاسی مادران عزادار و تعداد زیادی از مردم و حتی زندانیان که در روزهای اخیر آزاد شده بودند در مقابل درب اصلی زندان اوین تجمع کردند.این تجمع علیه اعدام 2 زندانی سیاسی و تهدید به اعدام بیشتر دستگیر شدگان و همچنین آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی صورت گرفته است. جمعیت به حدی زیاد است که از قسمت پایین تا درب اصلی زندان اوین مملو از مردم است. تا ساعت 21:15 بیش 2000 نفر در مقابل زندان اوین تجمع کردند و همچنان بر تعداد آنها افزوده می شود . این تجمع تا نیمه های شب ادامه خواهد یافت.
از طرفی دیگر مادران عزادار که بطور معمول مراسم اعتراضات هفتگی خود را در پارک لاله برگزار می کردند امشب اعتراضات خود را در مقابل زندان اوین برگزار کردند.بعضی از مادران دست نوشته هایی در دست داشتند که بر روی آن نوشته شده بود "پروانه مداح راد آزاد باید گردد"
در تجمع امشب حتی دستگیر شدگانی که درطی روزهای اخیر آزاد شده بودند همراه با خانواده های خود در بین مردم بودند مقاومتها و خاطرات خود را برای دیگران تشریح می کردند و همچنین برخوردهای غیر انسانی واز نقل و انتقالهای مستمر آنها از بندی به بند دیگر می گفتند. یکی از آنها در گفتگوی کوتاهی اعلام کرد تا رسیدن به آزادی هر ریسکی را به جان خواهیم خرید و آرام نخواهیم نشست.
بر اثر اعتراضات گسترده جاری در مقابل زندان اوین به خانواده ها ی دستگیر شدگان گفته شده است که قرار است 23 نفر از دستگیر شدگان امشب آزاد شوند و تا این لحظه تعدادی از آنها آزاد شدند که از جمله آنها یک دختر جوان 23 ساله و یک خانم دیگر بوده است. این دختر جوان ضمن قدر دانی از مردم در یک حرکت نمادین بر زمین خم شد و بر خاک ایران زمین بوسه زد. زندانیان سیاسی که آزاد می شدند با روحیه های بالا و با لبخند بر لب از درب مخوف اوین خارج می شدند. با آزادی هر زندانی مردم برای او دست می زنند و ابراز شادمانی می کردند. سرکوبگران و شکنجه گران زندان اوین هراسناک ازتجمع مردم آنها را تهدید می کردند که اگر دست بزنید و ابراز شادمانی کنیدبقیه را آزاد نخواهیم کرد.
گزارشات تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
10 بهمن 1388 برابر با 30 ژانویه 2009

                        اعدام‌ها را متوقف کنید.

 

آقای احمد جنتی! بعد از خیانت به مردم، جز سخنان امروز انتظاری از شما نبود.



نامه سرگشاده مدرسین و طلاب سبز حوزه علیمه قم به احمد جنتی امام جمعه تهران

بسمه تعالی

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ سوره بقره، 156

كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مىگويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم



قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

اذا ظهر البدع فللعالم ان یظهر علمه و الا فعلیه لعنة الله



دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران!

خوب به یاد داریم که اوایل انقلاب در خوزستان، به عنوان امام جمعه و حاکم شرع، با جوانان، روشنفکران و دانشگاهیان چه کردید. خوب به یاد داریم همان موقع دست خود را به خون ابریا و آزادمردان ایران زمین آلوده کردید و جوانان را به قتلگاه فرستادید.

آقای احمد جنتی! خوب خیانت شما را در همه انتخابات گذشته و بخصوص کودتای اخیر به یاد داریم. خوب به یاد داریم چند روز قبل از انتخابات اخیر در جایی حمایت خود را از احمدی نژاد ناشیانه مطرح کردید.

آقای احمد جنتی! شما در امانت خیانت کردید و بعد از خیانت به امانتی که مردم در دست شما داشتند، سخنان عجیبی مطرح کردید که یکی پس از دیگری، مؤید چهره واقعی شما است.

آقای احمد جنتی! بعد از خیانت به مردم جز سخنان امروز انتظاری از شما نبود.

آقای احمد جنتی! اگر ذره ای برای مردم معتقد به مبانی اسلامی در بی تقوایی و بی دانشی شما تردیدی بود، امروز دیگر جای هیچ ابهامی باقی نمانده است. شما به چه وجه شرعی و فقهی، کشتار جوانان بی گناه که تنها به صورت مسالمت آمیز در چارچوب قانون اساسی جق خود را می خواستند، تأیید می کنید و بر خلاف همه موازین فقهی باب قضاء، یکجانبه برای جلادانی که خود قهرمان بی رحمی هستند و به نا حق لباس قضاء به تن کرده اند، توصیه به شقاوت و بی رحمی بیشتر را دارید.

آقای احمد جنتی! آیا این بود ثمره ی همه خون هایی که تا امروز برای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ریخته شده است؟ بدون تردید، شما آلتی بیش نبوده و نیستید، که باید اوامر رهبری را تنفیذ کنید.

بدینوسیله به پیشگاه مقدس امام زمان که در سوگ فرزندانش (محمد علی زمانی و آرش رحمانی پور) به غم و ماتم نشسته است، تسلیت می گوییم و سپس نه تنها به پدر و مادر شهدای از دست رفته، بلکه به همه ملت غیور ایران با قلب آکنده از حزن و تاسف، برای از دست دادن چنین فرزندانی تسلیت می گوییم.

ما مدرسین و طلاب سبز حوزه علمیه قم تنها به همین دلیل به هم پیوسته و اعلام موجودیت کردیم، تا در چنین شرایطی که هیچگونه صدایی از روحانیت و مراجع تقلید وابسته به گوش نمی رسد، ما فریادگر مظلومیت روحانیتی باشیم که خود قربانی آزادی خواهی و آزاد منشی بوده و اکنون نیز هست و خواهد بود. مانند نمونه های بارزی چون: آیات عظام شریعتمداری، که پیشتاز این قافله بود و سید حسن قمی، شیخ شبیر خاقانی، سید محمد شیرازی، سید رضا صدر (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) و به خصوص بزرگ آزادمرد قرن معاصر، مرحوم آیت الله العظمی منتظری که حتی از بدن بی جانش در چنان وحشتی فرو رفته اید، که اجازه هیچگونه اقامه مجالس فاتحه را نداید و هم اکنون خانه او را محاصره و قبر سید محمد شیرازی و شیخ شبیر خاقانی را تخریب کرده اید.

ما ملتمسانه فریاد می زنیم که آقایان علمای اسلام! مراجع تقلید! خطباء! دانشمندان! نویسندگان! روشنفکران! اندیشمندان! و نخبگان! سکوت تا به کی؟ به داد اسلام مظلوم، انسان مظلوم برسید. خونهای به ناحق ریخته شده ی دو چهره مظلوم اخیر (شهیدان محمد علی زمانی و آرش رحمانی پور) حجت را بر ما و شما تمام نمی کند؟ از یاد برده اید سخن رسول خدا صلوات الله علیه را که اذا ظهر البدع فللعالم ان یظهر علمه و الا فعلیه لعنة الله

آقای احمد جنتی! در خاتمه آگاه باشید که دیر یا زود، در برابر محکمه خلق و خالق هیچ پاسخی برای این همه ظلم و جنایت آنهم به نام دین نخواهید داشت.

ملت شریف ایران! در آینده ای نه چندان دور، در سایت متقن که مربوط به ما خواهد بود شاهد کیفر خواست فقهی و شرعی مدرسین و طلاب حوزه های علمیه نسبت به رهبری و همه مسئولین خواهید بود.



مدرسین و طلاب سبز حوزه علمیه قم

کشتگر: موسوی و کروبی اعدام‌ها را محکوم کردند؛ ترفند حکومت خنثی شد.

میرحسین موسوی و مهدی کروبی چهره‌های اصلی مخالف دولت در ایران، اندکی پس از اعدام آرش رحمانی‌پور و محمدرضا علی‌زمانی به اجرای آن اعتراض کردند؛ این دوتن اعدام‌های اخیر چند روز گذشته را محکوم و اجرای این احکام را عجولانه و با هدف ایجاد ترس برای شرکت نکردن مردم در راهپیمایی روز ۲۲ بهمن ارزیابی کردند.

آقایان موسوی و کروبی در عین حال از تشویق روحانیون تندرو به اجرای احکام مشابه نیز انتقاد کرده‌اند. آنها در یک موضع‌گیری مشترک با اشاره به خطبه‌های احمد جنتی که خواستار افزایش اعدام‌ها شده بود، می‌گویند: «متاسفانه به جای آنکه از تریبون نماز جمعه برای دعوت مردم به تقوا استفاده شود، خطیب نماز جمعه با توصیه به قوه قضاییه مبنی بر اینکه اگر در ۱۸ تیر ضعف نشان نداده بودید و دستگاه قضایی چند نفر را اعدام کرده بود، حادثه روز عاشورا به وجود نمی‌آمد ، مسئولان را به برخورد و کشتار مردم و ترغیب می‌کند و عملکرد برخی مسئولان برای اعدام شهروندان به اتهاماتی مبهم و واهی را تبرئه می‌کند.»

اعدام آقایان رحمانی‌پور و علی‌زمانی با واکنش گستره و انتقادی اتحادیه اروپا، ایالات متحده و بسیاری از سازمان‌های غیر دولتی و جهانی مدافع حقوق بشر روبه‌رو شده است.

علی کشتگر، فعال سیاسی در پاریس، درباره این دو اعدام و واکنش چهره‌های اصلی مخالف دولت در ایران به رادیو فردا می‌گوید: يکی از مهمترين اهداف اعدام اين دو جوان، اين بود که رهبران شاخص جنبش سبز را از بدنه جنبش جدا کنند. اتهاماتی که به اين دو جوان وارد شد، قول و قرار‌هايی که با آنها گذاشته شد و اعترافاتی که زير فشار در دادگاه عنوان کردند، وابستگی آنها را به گروه‌هايی نشان می‌داد به طوری که هزينه اعتراض به اعدام اين دو جوان را برای آقايان ميرحسين موسوی و کروبی بالا ببرد و آنها را از محکوم کردن اين اعدام‌ها منصرف کند.

اگر آقايان ميرحسين موسوی و کروبی در برابر اين اعدام‌ها موضع‌گیری نمی‌کردند، تاثيرات بسيار منفی به خصوص بر بدنه جنبش داشت و آن را نسبت به آقايان بدبين می‌کرد و آن وقت حکومت کودتا به يکی از مهم‌ترين اهداف خود که جدا کردن رهبران از بدنه جنبش سبز است، دست می‌يافت اما با محکوم کردن قاطعانه اين اعدام‌ها توسط آقايان ميرحسين موسوی و کروبی اين ترفند به نوعی خنثی شد.

به نظر شما موضع‌گیری آقايان ميرحسين موسوی و کروبی در فضای سياسی کشور و بحث رسيدگی به وضعيت بازداشت شدگان پس از انتخابات چه نتايجی می‌تواند داشته باشد؟

موضع‌گیری آقايان ميرحسين موسوی و کروبی در مورد اين اعدام‌ها و دعوت همزمان به شرکت در تظاهرات ۲۲ بهمن بسيار مهم است و نشان می‌دهد آنها به نکته ديگری هم توجه داشته اند، اين که اعدام‌ها در آستانه ۲۲ بهمن برای منصرف کردن مردم از ادامه تظاهرات اعتراضی بوده و رژيم کودتا می‌خواهد ببيند اين اعدام‌ها چقدر در سست کردن اراده مردم و ادامه اعتراضات موثر بوده است.

موضع‌گیری آقايان ميرحسين موسوی و کروبی و دعوت آنها از مردم برای شرکت در تظاهرات ۲۲ بهمن، تاثير بسيار مثبتی در جنبش سبز برای شرکت هر چه گسترده تر در تظاهرات دارد. همچنين تأکيد آنها در به جريان افتادن پرونده زندانيان سياسی نکته مثبتی است و نشان می‌دهد چقدر به وضعيت وخيم زندان‌ها توجه دارند و خواستار آزادی هر چه سريع تر تمام زندانيان سياسی هستند.

«موضع‌گیری آقايان ميرحسين موسوی و کروبی در مورد اين اعدام‌ها و دعوت همزمان به شرکت در تظاهرات ۲۲ بهمن  نشان می‌دهد آنها به نکته ديگری هم توجه داشته اند، اين که اعدام‌ها در آستانه ۲۲ بهمن برای منصرف کردن مردم از ادامه تظاهرات اعتراضی بود.»
از طرفی آقايان کروبی و موسوی از مردم دعوت کرده اند تا در راهپيمايی ۲۲ بهمن حضور گسترده ای داشته باشند و از طرف ديگر در روزهای گذشته هم اظهار نظرهای تندی از سوی مقام‌های نظامی، امنيتی و هواردان محمود احمدی نژاد مطرح شده مبنی بر اين که نظام مدارا نمی‌کند و با اغتشاش گران برخورد می‌کند. با توجه به تهديدهای مقامات جمهوری اسلامی، دعوت به راهپيمايی ۲۲ بهمن را از سوی آقايان کروبی و موسوی چگونه ارزيابی می‌کنيد؟

آقايان کروبی و موسوی می‌دانند وضعيت ديگر به گونه ای نيست که بتوان با اعدام چند تن از جوانان بی‌گناه و تهديد چند تن از سران سپاه آن را جمع و جور کرد، بحران در درون رژيم جمهوری اسلامی عميق‌تر اين بحث‌ها است و حتی مشروعيت آقای خامنه ای زير سؤال است.

آقايان موسوی و کروبی اين مسايل را خوب می‌دانند، بنابراين مردم را به تظاهرات دعوت کرده‌اند چون می‌دانند اگر مردم را دعوت هم نکنند آنها خودشان می‌آيند و در تظاهرات شرکت می‌کنند و اينها به نوعی رهبريت جنبش سبز را از دست می‌دهند. آقايان موسوی و کروبی می‌دانند اگر محکم نايستند، جنايات را محکوم نکرده و مردم را به تظاهرات دعوت نکنند، آن گاه جنبش راديکاليزه‌تر می‌شود و نقش آقايان ضعيف‌تر خواهد شد. 



میرحسین موسوی و مهدیکروبی اعدامها را محکوم کردند؛دعوت از مردم برای حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن



میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعدامها را محکوم کردند؛دعوت از مردم برای حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن

شنبه, ۱۰م بهمن, ۱۳۸۸

به نظر می رسد کسانی که اقدام به اعدام آنها شد ماهها قبل از جریان برگزاری انتخابات دستگیر شده و پرونده آنها نیز ارتباطی با حوادث انتخابات اخیر نداشته است و به گفته وکلایشان آنها تنها توانسته اند دیداری کوتاه با موکلان خود داشته اند و مراحل دادرسی برای آنها انجام نشده است . به نظر می رسد که چنین اقدامی برای ایجاد خوف در مردم جهت عدم حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن است.متاسفانه به جای آنکه از تریبون نماز جمعه برای دعوت مردم به تقوا استفاده شود خطیب نماز جمعه با توصیه به قوه قضائیه مبنی بر اینکه اگر در ۱۸ تیر ضعف نشان نداده بودید و دستگاه قضایی چند نفر را اعدام کرده بود حادثه روز عاشورا به وجود نمی آمد ، مسئولان را به برخورد و کشتار مردم و ترغیب می کند و عملکرد برخی مسئولان برای اعدام شهروندان به اتهاماتی مبهم و واهی را تبرئه می کند.خواست مردم برگزاری انتخابات آزاد می باشد که متاسفانه گویا صدای اکثریت مردم شنیده نمی شود .

کلمه:مهدی کروبی و میرحسین موسوی ضمن اعتراض به تداوم وضعیت موجود نسبت به احکامی که بدون رعایت مراحل دادرسی برای اعدام برخی از شهروندان صادر شده اعتراض کرده و نسبت به اجرای عجولانه آن نیز ابراز تاسف کردند .

به گزارش کلمه در این دیدار که صبح شنبه در منزل مهدی کروبی برگزار شد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی با ابراز تاسف نسبت به اعدام برخی از شهروندان خواستار رسیدگی قانونی به وضعیت بازداشت شدگان اخیر شدند .

سحام نیوز سایت رسمی حزب اعتماد ملی گزارش داده است که موسوی و کروبی با اشاره به پرونده کسانی که اعدام شدند گفتند : ” به نظر می رسد کسانی که اقدام به اعدام آنها شد ماهها قبل از جریان برگزاری انتخابات دستگیر شده و پرونده آنها نیز ارتباطی با حوادث انتخابات اخیر نداشته است و به گفته وکلایشان آنها تنها توانسته اند دیداری کوتاه با موکلان خود داشته اند و مراحل دادرسی برای آنها انجام نشده است . به نظر می رسد که چنین اقدامی برای ایجاد خوف در مردم جهت عدم حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن است .”

موسوی و کروبی تاکید کردند :” بازداشت های گسترده فعالان سیاسی ، مطبوعاتی و دانشگاهی به اتهام اعتراض جهت دفاع از حقوق خودشان غیرقانونی است و این در حالی است که روند اعتراف گیری از این زندانیان نیز مغایر با مبانی اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد . ”

کروبی و موسوی با اشاره به خطبه های احمد جنتی در نماز جمعه این هفته ضمن ابراز تاسف از بیان چنین مسائلی از زبان امام جمعه موقت تهران گفتند : “متاسفانه به جای آنکه از تریبون نماز جمعه برای دعوت مردم به تقوا استفاده شود خطیب نماز جمعه با توصیه به قوه قضائیه مبنی بر اینکه اگر در ۱۸ تیر ضعف نشان نداده بودید و دستگاه قضایی چند نفر را اعدام کرده بود حادثه روز عاشورا به وجود نمی آمد ، مسئولان را به برخورد و کشتار مردم و ترغیب می کند و عملکرد برخی مسئولان برای اعدام شهروندان به اتهاماتی مبهم و واهی را تبرئه می کند . و این جای بسی تاسف است که تریبون نماز جمعه به جایگاهی برای تشویق به خشونت گرایی و ترغیب مسئولان برای اعدام شهروندان تبدیل شده است . ”

موسوی و کروبی تنها راه خروج از بحران و بازگشت آرامش به کشور را آزادی زندانیان سیاسی و رفع توقیف مطبوعات ، رفع پلمپ احزاب و برگزاری انتخابات آزاد دانستند و تاکید کردند : “اکنون اکثریت مردم برای احقاق حقوق خود بدون هیچ گونه واهمه ای در میدان حضور دارند و خواست آنها نیز برگزاری انتخابات آزاد می باشد که متاسفانه گویا صدای اکثریت مردم شنیده نمی شود .

” کروبی و موسوی تداوم وضع موجود را موجب وارد شدن ضربه به اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی که حاصل رنج و فداکاری ملت ایرات است دانستند و افزودند : ” به نظر می رسد که در میان برخی از مسئولان کشور توهم توطئه نسبت به تغییر ساختاری در نظام شکل گرفته است که این تفکر کشور را به سقوط می کشاند و اصل نظام را با خطر رو به رو می سازد .”

کروبی و موسوی تاکید کردند : “اکثریت مردم تنها حق خود را می خواهند و به دنبال تغییرات ساختاری در اصل نظام نیستند ولیکن به نظر می رسد که حاکمیت نسبت به همین صدای حق خواهی مردم نیز احساس خطر می کند در حالیکه شنیدن این صدای اکثریت و پاسخ به آن تنها راهکار خروج از بحران است .”

گفتنی است کروبی و موسوی از مردم دعوت کردند که در راهپیمایی ۲۲ بهمن حضوری گسترده داشته باشند.

سربداران ویرانه دروغ





دیروز دو تن بیگناه بر دار رفتند ، سربدارانی که به دار شدند تا مردمان با ترس از حق خود دست بردارند. شاید کسانی را ترس بر جان نشسته باشد، که ترس اسلحه جبار است در هنگامه دروغ. دیروز دو تن بیگناه بر دار رفتند ، سربدارانی که تنها جرم شان این بود که باید کشته می شدند تا مردمان حق خویش را از یاد ببرند. و این اتفاق افتاد در دورانی که حاکمی ادعای عدل می کرد و قاضی قسم به خدای خورده بود و امیری امارت می کرد که هاله ای از نور بر دور خویش دیده بود و فیلسوفی بر انجمن بزرگان تکیه زده بود که حقیقت از بزرگان آموخته بود.



دیروز دو تن بیگناه بر دار رفتند ، سربدارانی که شاهد دروغ و فریب و نیرنگ حکومتی اند که مدعی حقیقت است و گوش جهان را از ادعای عدل و اخلاق کر کرده است. هرگز، هرگز، هرگز، در هیچ دورانی چنین بیگناهانی، به این " هیچ جرم" بر دار نشده بودند. و تنها دلیل بر دار شدن آنان همان بود که مردمان از دروغ بترسند. و این یعنی که حاکمی که بر مرکب ظلم سوار بود، سربلند کرد و چشم در چشمان خدای دوخت و نیزه بر چشمان حقیقت کرد.



آقای خامنه ای!

باورم هست که خدایی ناظر برشماست، و باور نمی کنم که خدای را باور داشته باشید که اگر یک لحظه به عدالت الهی ایمان داشتید، در سرزمینی که حکم تان جاری و ساری است این دو تن را چنین ظالمانه بر دار نمی کردند، برای ترساندن مردمان. و ما چه بیهده مردمانی خواهیم بود اگر فریاد نکنیم از این ظلمی که بر آن دو تن رفت و اگر بر دیگران رود.



آقای خامنه ای!

باورم نمی شود اگر چهل سال قبل می شنیدید آنچه را که امروز کردید سلطانی، امیری، پادشاهی، فقیهی انجام داده باشد، خود کرده باشید و از خدا آرزوی مرگ نکنید که خدا نکند من به جایی برسم که چنین کاری بکنم. باورم نمی شود اگر سی سال قبل شما یا آیت الله خمینی یا بزرگان دیگر گمان می کردند که عاقبت حکومت شان به جایی می رسد که دو تن را بیگناه بر دار می کنند تا دیگران را از عدالت خواهی بترسانند، مطمئنم اگر آن بزرگان پایان کارشان را چنین می دیدند، هزار بار لعن و نفرین می کردند دستانی که مشت شد و شعار عدالت و آزادی و جمهوری اسلامی را داد. باورم نمی شود اگر بیست سال قبل که هنوز خرقه ولایت را بر دوش نیانداخته بودید، اگر به شما می گفتند، برای این خرقه باید جوانی را و جوانانی را بکشید تا دیگران بترسند و حقی را که خدای به آنان داده است، نخواهند. باورم نمی شود انسانی باشد، بشود و بتواند خود را شریف و بزرگ و آدم بداند و چنین ظلمی را بر دیگران روا کند.



آقای خامنه ای!

بقول شمس تبریزی " عرصه سخن بس تنگ است" و در این تنگنای سخن، آدمی نمی داند چه بگوید و به که قسم تان بدهد و ذکر کدام حقیقت را بکند که باب گفتنی و شنیدنی و عرصه حقیقتی با شما گشوده شود. می گویند ظلم و جور گوش و چشم ظالم را چنان می بندد که هیچ چیز نمی بیند و نمی شنود، جز قدرت و هیچ نمی خواهد جز اینکه باشد و نفس بکشد و زنده بماند. همین است آن جیفه بی مقدار دنیا که آدمی که چنان بود، چنین کوچک و بی مقدار شود؟ بگویم شرف؟ می گوئید کدام شرف؟ بگویم حقیقت، جز قدرت مگر چیزی می بینید؟ بگویم انسانیت، می گوئید انسانیت تحفه غرب است! بگویم عدالت، خود می دانید که عدالت جز کلامی پوچ در بارگاه تان نیست.



آقای خامنه ای!

من به حکم سن و سالم دو بار در مقابل چشمانم سقوط دیکتاتوری را دیده بودم که در فاصله ای کمتر از یک سال از ابرمردی و رهبری معظم و قائد اعظمی به هیچ بدل شد که حتی زمین نیز از جسدش خجالت می کشید، اما هرگز گمان نمی کردم ظهور و سقوط یک حکومت را به چشم ببینم. در یک سال گذشته بارها چیزهایی نوشته ام که وقتی عدالت شما و زبان خودم را می بینم، عاقبتی جز مرگ برای خود تصور نمی کنم، اما باور کنید، اگر بخاطر همین نوشته زمانی، در گوشه زمینی، هر جا که باشد، بمیرم، تردید نمی کنم که بخاطر گفتن حقیقت مرده ام و ایمان دارم که چنین مرگی جز افتخار برایم نخواهد بود.



امروز شما ظلم را تمام کردید. ضحاک را به یاد بیاورید، او هر روز جوانانی را می کشت تا فقط دو روز بیشتر زنده بماند. فکر نمی کردم در این روزگار ضحاکی دیگر را ببینم. آن هم شما که بارها در موردتان چه فکرهای خوبی می کردم. امروز به ضرس قاطع به این یقین رسیدم که انسان می تواند چنان ذلیل شود که ذلیل تر و عاجز تر از او را تصور نتوان کرد. امروز دستگاه عدلیه شما حکم مرگ دو جوان را اجرا کرد تنها برای ترساندن مردم از اینکه حق شان را بخواهند و بدانید که خدای به همین دلیل چنان شجاعتی در دل مردم و چنان ترسی در دل دوستان شما خواهد انداخت که این بارگاه و بیدادگاه زودتر از آنکه فکر کنید نابود شود.



آقای خامنه ای!

دیروز دو تن بیگناه بردار رفتند. آنان قربانی دروغ و فریبی شدند که شما آغازش کردید و مشتی اراذل و اوباش و زورگو ادامه اش دادند. تمام آنچه به استناد آن این دو جوان بردار شدند، دروغ اندر دروغ بود. و تردیدی نیست که می دانستید که با این دروغ آنان را می کشید و می کشند. کشتن روح پدری که وادارش کردید که بر سر مزار فرزندش با شما بیعت کند، بس نبود؟ دادن نسبت قتل به پاک ترین مردمان توسط یک مشت قاتل و زندانی کردن شوهر و خانواده ندای یک ملت که در خیابان کشته بودید بس نبود، که در کمال رذالت دستگاه ظلم شما، نمایش آن را هم در خیابان بازی کرد؟ این همه دروغ از قول بزرگان این کشور بس نیست؟ این همه زندانی که جز خدمت به مردم جرمی نکردند، بس نیست؟ شما که بقول خودتان مشتی استخوان هستید و موجودی علیل، چقدر دیگر از این جهان می خواهید؟ چقدر آدم باید کشته شوند تا یک موجودی که عقده عظمت دارد، و رذل ترین اراذل را بر کشوری حاکم کرده است، دو روز بیشتر حکومت کند؟ خنده های مصنوعی، گریه های دروغین، ناله های بیهوده در پیشگاه مردم و خنده ها که می زنید که یک ماه دیگر هم زنده ماندیم. ملتی را علیل کردید، ملتی را ذلیل کردید، ملتی را به خاک سیاه نشاندید، بس کنید این قصه را.



گفتند که این دو تن که بر دار شدند اعضای انجمن پادشاهی بودند و قصد براندازی داشتند. و تمام دلیل تان این است که مجنونی بی ادب زمانی مردمان را به شورش می خواند و گروهی ساده دل نیز باورش کردند. همین است! وقتی دروغ سنت می شود، هر کس دکانی می گشاید. وزارت اطلاعات تان نفوذ کرد و عده ای از طرفداران فلان بن فلان را به بازی گرفت و از کسانی که تنها مخالفانی ساده بودند دشمنانی ساخت که در حقیقت شما به آنان این درس را آموخته بودید. مگر نه این است که همین حالا هم دستگاه تان مردم را فریب می دهد و به هزار زبان به خشونت می خواند تا خسته شوند و دست که می خواهند به اسلحه ببرند، فورا دستگیرشان می کنید و تازه معلوم می شود، پشت همه این بازی ها، بازی خودتان است. این یک دروغ. دروغی زشت که هیچ انسانی با دشمنش نمی کند، چه رسد با ملتش.



گفتند که آنان اغتشاشگر بودند. کدام اغتشاش؟ کدام شورش؟ یکی را ماه فروردین زندانی کرده اند و با شکنجه و وعده و فریب از او خواسته اند که اعتراف کند که سه ماه بعد از زندانی شدنش اغتشاش بپاکرده است. دروغ زشت تر از این! وعده می دهید که اگر به جرم ناکرده اعتراف کنی آزادت می کنیم، و بعد با همان اعتراف دروغین او را می کشید؟ می خواستید در آن دادگاهی که آمرش فاسد درآمد و عامل اش مفسد، بزرگان کشور را بدنام کنید، با چهار نفر وعده کردید که بیایند علیه خود و دیگران اعتراف کنند. می گویند وقتی این بچه ها از دادگاه برمی گشتند خیال شان راحت بود که با آن اعترافات سراسر دروغ رهایشان می کنید، اعتراف شان را برای دیگران نوشتید و خودشان را هم به دار آویختید. این همان عدالتی است که قاضی القضات تان را برای اجرایش منصوب کردید؟



شش ماه است که مردمانی را که در انتخابات رسمی خودتان، از میان نامزدهای تائید شده خودتان، تحت نظارت خودتان، به کسی که شما دوستش نداشتید، رای دادند و شما علنا تقلب کردید و به امانت مردم خیانت کردید و عدالت را نقض کردید و حالا هر روز کاری می کنید که مردم به سوی خشم و خشونت بروند و ما چه ساده دلیم که هر روز از مردم می خواهیم زیر و روی تان را یکی نکنند. کسانی را که نه در انتخابات حضور داشتند، و نه بخاطر اینکه زندانی بودند می توانستند اغتشاش کنند، محکوم می کنید به محاربه با نظام، و بی سروصدا می کشید، فقط بخاطر اینکه مردمی که حق شان را فریاد می کنند، خفه شوند. همین بود آن نظام مشعشعی که هاله نورش قرار بود چشم مسلمین و جهانیان را خیره کند؟



تشکیلاتی دروغ را خودتان ساخته اید، عده ای از جوانان ساده دل مخالف را به آن جذب کردید، به آنان درس خشونت دادید، آنان را از کشور بیرون بردید و در مرز گرفتید، زندانی کردید و وعده دروغ دادید، آنان را به بازی نقشی دروغ در مقابل مردم واداشتید، حالا هم بجرم این همه همراهی اعدام شان کردید! یعنی واقعا به هیچ حقیقتی باور ندارید؟ این همه دروغ و این همه فریب و این همه ساده لوحی در دروغ گفتن؟ مشکل این مردم این نیست که باور نمی کنند دروغ های تان را، مشکل شان این است که چرا یک ملت را این همه احمق فرض کرده اید؟ آن همه مشاوران رنگارنگ چینی و روسی که بلد بودند لااقل خوب دروغ بگویند، جنس بنجل را که از آنان می خرید، لااقل مشتی دروغ باورکردنی هم می خریدید که مردم اینقدر احساس حماقت نکنند.



آقای خامنه ای!

مطمئنم اگر سی سال قبل خواب می دیدید که چنین خواهید کرد، هرگز از خواب بیدار نمی شدید. چندی قبل یکی از عزیزترین دوستانم چیزهایی درباره شما گفته بود که به عقل من جور نمی آمد، رفاقت مان فدای حقیقت شد. چرا که نمی خواستم باور کنم مردی که دیکتاتور است، الزاما فاسد هم هست، می خواستم دشمنم همان قدر که واقعیت دارد بد باشد. شما امروز همه چیز را به لجن کشیدید. می بینم تان که روز به روز کریه تر و غیرقابل تحمل تر می شوید. خنده های تان که زمانی خنده بود، حالا دیگر انگار ماسک بازی است بر صورتی که می خواهد مقتول را قاتل و قاتل را شهید نشان دهد.



از زندان بیرون آمدم، چون می خواستم زنده بمانم و ننگی که چون داغ بر پیشانی مان خورده است روایت کنم، اما گاهی درد و رنج و دروغ و ننگ بزرگتر از آن است که بتوانی برای نابودی اش زندگی و جهان را تحمل کنی. کاش می شد زنده نماند و این همه ظلم و خونریزی و زشتی و پلیدی را ندید. من نمی دانم خداوند تا چه زمانی به شما فرصت می دهد، بعید می دانم این فرصت زیاد باشد. روزی که جسد صدام حسین را دیدم، یادم آمد که " ای کشته که را کشتی، تا کشته شدی زار"



تاریخ مان را گوئی که با خون می نویسند، ما سبز خواهیم ماند، اما هرگز از یادتان مرواد که هرچه خواهید کشید، از آن چیزی است که کشتید. دنیا مزرعه آخرت تان است و آخرت تان را در همین روزها خواهید دید.



من مردم ایران را باور نداشتم، تا پیش از این خیزش سبز، امروز و بعد از هفت ماه مبارزه عدالت خواهانه ملت بزرگ ایران به آنان ایمان آورده ام. بهمن میقات ماست با شما، روزی که مردم خواهند آمد، و حق شما را کف دست تان خواهند گذاشت. آن روز رشیدترین و شجاع ترین و پاک ترین مردمان را خواهید دید که با قلب های سرخ و سرهای سبزشان به جدال با سیاهی تان می روند. می دانید! خداوند ظلم را دوست ندارد، و همین است که هر روز بگذرد، روزگارتان سیاه تر و جرم تان سنگین تر خواهد شد


ابراهیم نبوی

در دادگاه امروز هم فیس بوک و بالاترین عامل اغتشاشات !معرفی شدند!!

شبکه جنبش راه سبز (جرس): در دادگاه امروز نیز فیس بوک و بالاترین به عنوان عوامل اصلی اغتشاشات ! معرفی شدند.
سایت تندروی رجا نیوز، حامی دولت محمود احمدی نژاد گزارشی را از دادگاه نمایشی امروز منتشر کرده است که صحبت های متهمین و دادستان نشان دهنده نمایشی بودن و سطحی بودن این دادگاه است.
متن این گزاش بدین شرح است: ازنماينده دادستان تهران در ادامه جلسه امروز دادگاه متهمان اشوب هاي روز عاشوراي حسيني كيفرخواست متهم پرونده اول تعدادي از متهمان اشوبهاي روز عاشورا را قرائت كرد و اين متهم به دفاع از خود پرداخت.
 بعد از نمايش فيلمي از آشوب‌هاي روز عاشورا قاضي صلواتي خطاب به نماينده دادستان گفت كيفرخواست متهم پرونده اول قرائت شود كه آقاي فراهانياظهار داشت:در اين پرونده متهم پرونده اول فرزند هوشنگ ‏20 ساله اصل دزفول ساكن تهران زعفرانيه شغل دانشجوي مهندسي عمران مجرد شيعه تابعيت ايران داراي سوء سابقه و بازداشت موقت مي باشد كه ‏1‏- اجتماع و تباني براي ارتكاب جرايم عليه امنيت كشور ‏2‏- توهين به مقام معظم رهبري از طريق ارسال ايميل به دادگاه كيفري لاهه و بكار بردن عناوين و مطالب مهم نسبت به معظم له و انعكاس در فضاي اينترنت به شرح مندرج در پرونده متهم ‏3‏- فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران از طريق فعاليت گسترده و قابل توجه در جهت طرح براندازي و جنگ نرم در مقابله با نظام از جمله ارتباط و فعاليت گسترده با سايت بالاترين دعوت مردم براي شركت در اغتشاشات روز عاشورا و آشوب هاي خياباني تحريك و تهييج مردم براي مقابله با نظام از طريق همكاري وسيع با خبرگزاري هاي مخالف نظام خصوصاً بي‌بي‌سي و سي‌ان‌ان و صداي امريكا با ارسال ايميل گزارش فيلم و عكس اغتشاشات بعد از انتخابات شركت فيزيكي فعال در تجمعات غيرقانوني و اغتشاشات مورخه هاي 25، 26، 28 و 30‏ خرداد روز قدس، ‏13‏ آبان، ‏16‏ آذر، تاسوعا و عاشورا يعني پنجم و ششم دي ماه و نشر اكاذيب و تشويش اذهان عمومي به انحاء مختلف به شرح مستندات جمع آوري شده مشتمل بر ‏240 صفحه با عنايت به ‏1‏- گزارش وزارت اطلاعات، ‏2- مدارك و مستندات پرونده شامل متن پيامك ها و ايميل هاي دريافتي و ارسالي متهم به شرح صفحات مندرج در پرونده ‏3‏- نتيجه تحقيقات وزارت اطلاعات به شرح صفحات مندرج در پرونده متهم ‏4‏ اقارير و اعترافات صريح و مقرون به واقع متهم به شرح صفحات مندرج در پرونده متهم ‏5‏ ساير قراين مندرج و منعكس در پرونده از جمله بزهكاري و مجرميت متهم كه محرز است .
با توجه به قرار مجرميت متهم در تاريخ ‏.71188‏ در شعبه دوم بازپرسي دادسراي عمومي و انقلاب تهران و مستندتا به مواد كيفرخواست ‏4661.514‏ و ‏47‏ قانون مجازات اسلامي تقاضاي محاكمه و مجازات مي گردد پس از قرائت كيفرخواست متهم پرونده اول قاضي صلواتي از متهم خواست تا خودش را به طور كامل معرفي و دفاع كند.
متهم پس از معرفي خود گفت: من در تجمعات غيرقانوني ‏25‏ ‏26‏ و ‏28‏ خرداد شركت كردم و در اغتشاشات ‏3.‏ تير ‏18‏ تير ‏16‏ اذر و ظهر عاشورا حضور داشتم كه در ظهر عاشورا در مقابل پارك لاله در خيابان كارگر شمالي حضور داشتم و شعار مي دادم.
متهم پرونده اول با بيان اينكه اقدام به ارسال يك سري ايميل كردم گفت: خبرهايي را به رسانه هايي چون سي ان ان الجزيره دويچه وله بي بي سي فارسي و صداي امريكا ارسال كردم.
و پيرامون شركت در اغتشاشات روز ‏13‏ ابان ‏16‏ اذر و ظهر عاشورا و همينطور روز فوت ايت الله منتظري از خودم اس ام اس ارسال كردم وي افزود درباره روز عاشورا چيزي حدود ‏100 اس ام اس از خودم ارسال كردم.
متهم پرونده اول با بيان اينكه در فيس بوك عضو بودم گفت: اگر خبري از دوستي به دوست ديگر نقل مي شد يا از كسي به من نقل مي شد اين خبرها را دريافت و در مجموع اخبار و اطلاعاتي را كه مطلع مي شدم به ديگران اطلاع مي دادم.
وي افزود: خبرهاي سايت هايي به مثل بالاترين را خيلي دنبال مي كردم و اين خبرها كاملا ذهنيت مرا خيلي پر كرده بود و تمام خبرها را باور مي كردم و فكر مي كردم همه اين حرفها حقيقت دارد.
ويگفت: عضو خبرنامه اشخاصي چون محسن سازگارا بودم زيرا فكر مي كردم اين شخص كه خودش قبلا در نظام بوده و اكنون از نظام جدا شده قطعا نظام مشكل دارد و با توجه به موقعيت ايشان در نظام و اينكه از نظام خارج شده من حرفهايش را باور مي كردم.
متهم پرونده اول افزود: فكر مي كردم ما در نتيجه انتخابات و نظام اكثريت هستيم و اينكه در اغتشاشات به ما ظلم مي شود و نظام و دولت سعي مي كنند صداي مخالفان را به هر نحوي كه شده خفه و انها را سركوب كند و اين چيزي بود كه دائما از طريق رسانه ها و سايت ها به ما القا مي شد متهم پرونده اول گفت درباره نامه توهين اميزي كه برضد مقام معظم رهبري به دادگاه لاهه ارسال كردم بايد بگويم اين نامه در سايت بالاترين نوشته و تبليع شده بود و من جزو امضاكنندگان اين نامه بودم.
وي افزود: به دوستان خودم هم پيشنهاد كردم اين نامه را امضا كنند وي افزود درباره شب و ظهر عاشورا مي خواهم شرح كاملي از انچه اتفاق افتاد و انچه كه من انجام دادم و تصوري كه از نوع اعتراض داشتم بيان كنم.
متهم پرونده اول اضافه كرد: چند روز قبل از ان با دو نفر از فاميل خود قرار گذاشته بوديم كه در اعتراض ظهر عاشورا شركت كنيم من و دو نفر از دوستانم پيامك تبليغي مبني بر اينكه به چه نحوي در مراسم عاشورا شركت كنيم ارسال كرديم.
من در سايت بالاترين خواندم كه شب عاشورا اقاي خاتمي در حسينيه جماران سخنراني خواهد كرد و اين موضوع را به دوستم كه ان شب در نياوران حضور داشت اطلاع دادم و گفتم قرار است در نياوران آقاي خاتمي سخنراني كند و در سايت نوشته شده جمعيت زيادي قرار است در اين حسينيه حضور يابند .
وي گفت دوست من هم بعد از چند ساعت دوباره تماس گرفت و گفت اينجا تجمع شده است و دارند اعتراض مي كنند و شعار مي دهند و از من دعوت كرد بيايم در شب تاسوعا در ان تجمع در نياوران شركت كنم و من هم بدون اطلاع خانواده اين اقدام را انجام دادم.
متهم پرونده اول درباره شركت در اغتشاشات روز عاشورا افزود ان روز بدون اطلاع خانواده بيرون رفتم درحالي كه قرار بود با خانواده بروم به سراغ دوستانم رفتم و به همراه انان مسير را به سمت پايين شهر و نقاط مركزي كج كرديم و ماشين را در كوچه همدان منتهي به كارگرشمالي مقابل پارك لاله پارك كردم و پياده شديم و ديديم انجا جمعيتي به صورت پراكنده حضور پيدا كرده اند و در مقابل نيروهاي امنيتي و گارد ويژه بودند و خيابان كارگر از تقاطع بلوار كشاورز بسته بودند.
متهم پرونده اول گفت ما چند بار مسير خيابان همدان تا تقاطع خيابان كشاورز را طي كرديم در انجا گرچه به نظر مي امد اتش سوزي شده است و عده اي در حال اعتراض هستند ولي شدت اعتراضات در ان ناحيه چون در حواشي بود و قسمت هاي اصلي اغتشاشات نبود به ان شدت نبود.
وي افزود عده اي شعارهايي مي دادند از جمله مرگ بر ديكتاتور و شعارهايي عليه نظام كه خود من هم شعار دادم يكي مرگ بر ديكتاتور و يكي شعار عزاعزاست امروز روز عزاست امروز ملت سبز ايران صاحب عزاست امروز متهم پرونده اول اضافه كرد دوستان خود را مشاهده كردم و ديدم دارند از صحنه اي كه در خيابان كارگرشمالي و روبروي پارك لاله اتفاق مي افتد فيلمبرداري مي كنند و از انجا بود كه سعي كردم با دو نفر از فاميل خود تماس بگيرم و ببينم كجا هستند تا به انها بپيوندم دوبار تماس گرفتم كه صدايشان واضح نبود اما حدس زدم كه مي گويند در خيابان آزادي هستيم با دوستانم به ماشين برگشتيم و سوار ماشين شديم و به سمت ميدان ازادي حركت كرديم.
از تجمع در انجا خبري نبود و خيابان به سمت ميدان انقلاب و امام حسين توسط نيروهاي امنيتي بسته بود از انجا به بعد هرچه سعي كردم با فاميل هاي خود تماس بگيرم اين امكان فراهم نشد.
در ادامه سومين جلسه محاكمه تعدادي از متهمان اشوب هاي روز عاشورا متهم پرونده اول در ادامه سخنانش گفت اعتقادم اين است كه در ان روز اتفاقي كه افتاد مغاير با تصور من بود و خود من تصور مي كردم اگر قرار بر اعتراض باشد در همان عزاداري انجام مي شود انهم نه با شعاردادن هلهله كردن يا توهين به اعتقادات و مقدسات فكر مي كردم اگر قرار بر اعتراض باشد در همان ميادين امام حسين انقلاب يا در مسير ان به اين شكل با ربان سبز اعلام كنم كه هنوز به راي خود و نظام اعتراض دارم كه چرا از راي گيري كه در ان تقلب شده است حمايت و معترضان را سركوب مي كند.
وي افزود در رابطه با سه اغتشاش اخير يعني ‏13‏ ابان ‏16‏ اذر و ظهر عاشورا به اين علت اس ام اس ارسال كردم كه از قبل در سايت هاي بالاترين و برخي خواص نظام مانند كانديداها نيز در اين باره اعتراض داشتند اين متهم افزود در روز ‏16‏ اذر هم در ساعت ‏7‏ يا ‏8‏ شب با همان دوستم و يكي از فاميل ها در خيابان انقلاب حضور يافتم منتها در ان روز وقتي حضور يافتم تقريبا اغتشاش پايان يافته بود و ما هم در خودرو بوديم اما چندبار اقدام به بوق زدن كرديم.
وي اضافه كرد در ‏18‏ تير با خانواده ام بودم كه يكباره گرفتار تظاهرات شدم و از قبل براي حضور در تظاهرات پيش بيني نكرده بودم اما همراهي كردم خواهرم نيز فيلمي از صحنه گرفت و من ان را به رسانه هاي خارجي مانند دويچه وله سي ان ان صداي امريكا و بي بي سي فارسي ارسال كردم وي گفت در شبكه هاي اجتماعي مانند فيس بوك فعاليت مي كردم و اگر خبري از دوستي به دوست ديگر منتقل مي شد اين خبر در صحنه فيس بوك من هم مي امد و ان را مي ديدم.
اين متهم افزود از اين طريق از اخبار اطلاعات فيلم ها و همه وقايع اغتشاشات اگاه مي شدم و از طريق سرويس ريدرگوگل مي توانستم اخبار سايت هايي مانند بالاترين ايران پرس نيوز جنبش راه سبز جرس خبرگزاري نهضت ازادي ايران و حتي خبرگزاري هاي داخلي مانند قلم كلمه و خبر ان لاين مي توانستند همه خبرها را بخوانم و با اگاهي از زمان برگزاري اغتشاشات در ان شركت كنم هم من و هم خانواده ام خواننده اين خبرها بوديم.
وي ادامه داد درباره روز عاشورا بازهم بايد بگويم تصور من اين نبود وقتي براي اين روز تبليع مي كنم كاري كرده باشم در نهايت به توهين به اعتقادات و كارهاي زشتي ختم مي شود كه همه در فيلم ها ديدند در ادامه فراهاني نماينده دادستان با قطع سخنان متهم پرونده اول و كسب اجازه از قاضي صلواتي گفت باتوجه به اينكه تعداد متهمان حدود ‏16‏ نفر است و دفاعيات وي طولاني شده و در گنجايش اين جلسه نيست اگر اجازه بفرماييد دفاعيات تكميلي خود را در جلسه بعد ارائه دهد و در همين حد براي اين جلسه اكتفا شود.
وي با كسب اجازه از رئيس دادگاه افزود نكته اي كه خطاب به اين متهم و ديگر متهمان دارم اين است كه متهمان به ويژه وي ضمن اينكه اذعان دارند از يك مرحله ديگر به عنوان تقابل با نظام جلو امدند و دائما با سايت ها و رسانه هاي بيگانه در ارتباط بودند و خط مي گرفتند به نوعي اقرار مي كنند بر اساس انگيزه و هدفي كه داشته اند موضوع را پي مي گرفتند نماينده دادستان گفت اينكه در دفاعيات خود مي گويند روز عاشورا رفتيم ببينيم چه خبر است و فكر مي كنيم كار ما در حد يك اعتراض است.
متهم پرونده اول در ادامه گفت من پشيمان هستم و اينكه چه شد تا ابراز پشيماني كنم مي خواهم بگويم اولا اينكه تعدادي از دوستان من بعد از واقعه عاشورا از شهرستان امدند و من درباره نتيجه انتخابات با انها صحبت كردم اولا اين افراد به من گفتند اين نتيجه انتخاباتي كه در شهرستان ها صورت گرفته به اين صورت نيست و كانديدايي كه من فكر مي كردم بايد راي مي اوردند در شهرستان ها به اين صورت نيست.
وي افزود حتي خواهرهاي من در شهرستان ها كه طرح پزشكي خود را طي مي كنند انها نيز به واسطه حضور خود در شهرستان ها به اين نتيجه رسيده بودند و حتي به من نيز اين موضوع را گفتند كه در انتخابات انچه كه ما فكر مي كرديم و اينكه در انتخابات تقلب صورت گرفته و همين موضوع مبناي اطلاعات و اغتشاشات شده و باعث اقدامات زشتي كه ما انجام داديم شده نيست و اين نكته را متوجه ام كرد كه كارهاي من كوركورانه و همه اقدامات غلط بود و اينكه بدون تحقيق و بررسي فقط با شنيدن حرف هايي كه دوست داشتم بشنوم ان هم از رسانه هاي خارجي و با القائات دشمنان انقلاب بلافاصله نتيجه انتخابات را محكوم كردم و نظام و همه دستگاهها را متوجه اين محكوميت خود كردم.
اين متهم پرونده اول در ادامه گفت منتها ان زمان ديگر كار از كار گذشته بود و مدتي بعد از ان دستگير شدم هنوز اين مسئله در فكر و ذهن من بود كه در زندانها اعمالي مثل تجاوز شكنجه و اعتراف هاي زوري و قرص خوراندن به برخي از متهمان و چيزي از اين دست صورت مي گيرد و هيچ كدام از حرف هايي را كه گفته مي شد باور نمي كردم بنابراين همين ها تصورات مبناي خيلي از اغتشاشاتي بود كه من در انها شركت كردم يعني وظيفه خود مي دانستم كه بايد در اين اغتشاشات شركت كنم چرا كه در رسانه و خبرگزاري هايي كه قبولشان داشتم و فكر مي كردم كه حرف هاي درست و واقعيت را مي زنند اين موضوع تقلب در انتخابات واقعيت دارد.
اين متهم اضافه كرد اما وقتي كه خودم توسط نيروهاي امنيتي دستگير شدم با واقعيتي ديگر غير از نتيجه انتخابات مواجه شدم و ان اينكه برخورد نيروهاي امنيتي به هيچ وجه به ان صورتي كه در اين رسانه هاي خارجي و اخبار كانال هاي ماهواره اي ذكر مي شد نيست و برخوردها كاملا مودبانه محترمانه بود.
وي افزود واقعيت بعدي كه با ان مواجه شدم درباره زندان بود و اينكه زندانها و زنداني كه من دربند بودم هيچ گونه شكنجه و تجاوز صورت نگرفت وپرسنل به نحو احسن وبه خوبي با من رفتار و برخورد كردند و امكانات من در زندان كاملا عالي بود و من از هيچ نظر هيچ مشكلي نداشتم و اين واقعيت سومي بود كه من به ان رسيدم
اين متهم افزود واقعيت چهارم دررابطه با نوع اعترافاتي بود كه من فكر مي كردم فكر مي كردم اعترافات همه با زور و اجبار و جزو گفته هاي خود اشخاص نيست و بازجوها به زور از متهمان اعتراف مي گيرند اما وقتي كه انجا بودم خيلي راحت نظرات عقايد و طرز فكر خودم را بيان كردم و اينكه از چه كساني خط مي گرفتم با چه كساني همكاري مي كردم مي گفتم و مورد سرزنش هيچ كس هم واقع نشدم.
وي افزود واقعيت پنجم در مورد قضات و دستگاه قضايي بود و فكر مي كردم دستگاه قضايي بدون اينكه حرف هاي من را بشنود و بداند اتهامات من چيست با من برخورد خواهد كرد و حتي مرا به سنگين ترين مجازات ها محكوم خواهند كرد اما باز هم با واقعيت ديگري روبرو شدم و با پرونده من بسيار همكاري شد و دستگاه قضايي سعي كرد به بهترين نحو و در سريعترين زمان ممكن رسيدگي كند.
در ادامه قاضي صلواتي از متهم پرسيد شما با چه انگيزه و هدفي در فتنه روز عاشورا شركت كرديد و در ان چه نقشي داشتيد نقش خودتان را بيان كنيد متهم پاسخ داد انگيزه و هدف من همانطور كه فرمودند براندازي نظام بود چون نظام را در انتخاباتي كه صورت گرفت متهم مي دانستم و با اين ديد و بدبيني كه اساسا در خانواده ما نسبت به نظام و مسئولان ان وجود دارد فكر مي كردم كه همواره در نظام افرادي وجود دارند كه به خاطر مقام و ثروت مي خواهند به خواسته هاي خود برسند و همين كه حرف هاي برخي خواص گذشته مانند محسن سازگارا كه خودشان جزئي از نظام و عناصر اصلي انقلاب بودند و اكنون از اين انقلاب جدا شده و به خارج از نظام رفتند اين تصور و بدبيني در ما تقويت شد كه حتما ريگي به كفش نظام است كه اين اتفاق افتاده در نتيجه از هيچ اقدامي از جمله شركت و ارسال اس م س در جهت تبليع عليه نظام و اقدام عليه ان و اينكه حرف خود را به كرسي بنشانيم فروگذاري نكرديم.
همچنين قاضي صلواتي در ادامه از متهم پرسيد در تخريب و اتش سوزي ها و درگيري با ماموران چه نقشي داشتيد كه وي پاسخ داد من در اين قسمتها در حواشي اين امر بودم و در تخريب و اتش سوزي ها و صحنه هايي كه نشان داده شد نقشي نداشتم كه قاضي صلواتي دوباره پرسيد شما گفتيد كه به قصد مقابله با نظام در ظهر عاشورا بيرون امديد چطور نقشي نداشتيد متهم پاسخ داد من با شعار دادن و حضور خود اين اقدام را كردم اما كاري نكردم كه جايي را اتش بزنم چون مبنايي كه بخواهم نظام را دچار اخلال كنم در اين نمي دانستم كه جايي را اتش بزنم بلكه در اين مي دانستم كه با هر وسيله يعني اس م س پيامك و گسترده كردن تجمع و تحريك افرادي كه در تجمع شركت كرده بودند بيايم و چهره نظام را در وجهه جهاني نظامي ظالم نشان دهم كه بايد براندازي شود اما اينكه بخواهم سطل اشغال اتش بزنم يا اينكه بخواهم سنگ پرت كنم و يا با نيروهاي امنيتي درگير بشوم من اين كارها را نكردم و قصد من اينها نبود و نمي دانستم نيروي نظامي و امنيتي چه فكري مي كند و از طرفي چه كساني درانجا حضور دارند و مي خواستم حرف خودم را بزنم و بگويم من اين گونه فكر مي كنم اما نه با سنگ زدن و اتش سوزي و هيچكدام ازاين كارها را نكردم اما اقرار مي كنم كه اس م س زدم تحريك كردم كه افراد در تجمعات شركت كنند و در روز عاشورا نيز حواشي ان شركت كردم و دو بار شعار دادم و اقرار مي كنم دوستان من نيز با من بودند و در اين اغتشاشات فيلمبرداري كردند.

Friday, January 29, 2010

جنتی : بیشتر اعدام کنید، 22 بهمن در پیش است.


احمد جنتی دبیر شورای نگهبان رژیم امروز در نماز جمعه تهران خطاب به رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی گفت : بياييد براي رضاي خدا همين طور که اين دو نفر را خيلي سريع اعدام کرديد، مردانه بايستيد، چرا که هر جا ضربه خورديم از سستي و ضعفمان بوده است.

وي افزود: 18 تير و مسئله عاشورا به دليل همين ضعفها بود که به وجود آمد اگر در حال حاضر هم از خود ضعف نشان بدهيد آينده بدتري در انتظار ما است.

جنتی گفت: من با زبان قرآن با شما سخن مي گويم در آخر سوره احزاب تکليف مشخص است خداوند مي فرمايد اگر منافقين، افراد بيماردل و شايعه ساز دست از کارهايشان برندارند من به تو دستور مي دهم به اينها حمله کن و اينها را سخت بکش.

این آخوند جنایتکار گفت : حضرت علي 70 نفر از پيمان شکنان را يک ضرب کشت. خدا رحم نکند به کساني که به مفسدين في الارض رحم مي کنند چرا که اينجا جاي رأفت نيست بلکه جاي غلظت است.


9 بهمن ماه 1388

امام جمعه ارومیه :جنازههای اعدام شدگان را در خیابانها بگردانید.



اروميه- نماينده ولي فقيه در آذربايجان غربي گفت: هزينه کردن از بيت المال مسلمين، براي حفاظت از سران فتنه صحيح نيست و غير قابل قبول مي باشد.

امام جمعه اروميه

به گزارش ايرنا، حجت الاسلام غلامرضا حسني، در خطبه هاينمازجمعه ابن شهر افزود: چرا بايد روز به روز حلقه هاي حفاظتي از سران فتنه افزايش يابد و چرا بايد مردم انقلابي را با هزينه کردن پولهاي بيت المال براي حفاظت از سران فتنه، ناراحت کنيم.
وي اظهارداشت: تحمل اينکه سران فتنه را درکمال امنيت نگهداري کنيم و اينها به فکر براندازي حکومت صالحان باشند براي ملت خون داده ايران، سخت است.
وي يادآورشد: تمنا و خواهش ملت اين است که فرامين رهبر معظم انقلاب اسلامي را به سمع ملت ايران برسانند و چشم فتنه را از بيخ و بن برکنند.
امام جمعه اروميه، با اشاره به اعدام دو نفر از عوامل فتنه گر و سلطنت طلب و محکوميت 11 نفر از عوامل ديگر گفت: بايد براي جلوگيري از آشوبها، جنازه هاي اعدام شده ها در خيابانهاي تهران در مقابل ديد عموم قرار بگيرد.
وي افزود: اين زباني که به جاي جمهوري اسلامي، جمهوري ايراني مي گويد بايد کنده شود و قلوب داغدار خانواده هاي شهدا و دلسوزان انقلاب با اعدام آنهايي که به عاشوراي حسيني اهانت کردند، درمان مي يابد.
امام جمعه اروميه گفت: ايران براي فتنه گران جا ندارد بايد اينها بروند اگر اين افراد بمانند نماز مقدس جمعه را آلوده مي کنند، اينها افرادي هستند که در نماز جمعه تهران رقصيدند، اينها در ايران ماندني نيستند.
وي همچنين اقدام تروريستي گروهک پژاک در به شهادت رساندن دادستان خوي را محکوم کرد و افزود: پژاک، سلطنت طلبان و منافقين با پشتيباني امريکا مي خواهند وضعيت امنيتي ما را مخدوش کنند.
حجت الاسلام حسني با قدرداني از اقدامات سربازان گمنان امام زمان (عج) در آذربايجان غربي افزود: تيم عملياتي اين گروهک توسط نيروهاي امنيتي و انتظامي استان شناسايي و منهدم شد و سه نفر از عوامل پژاک در اين عمليات کشته شدند.
وي گفت: دشمنان اسلام و عوامل پژاک بدانند سربازان هميشه بيدار و تيزبين، تحرکات آنها را زير نظر دارند.

Thursday, January 28, 2010

مهدی کروبی: اشکالم به مشروعیت دولت احمدی نژاد همچنان بقوت خود باقی است


مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی می گوید مشروعیت دولت محمود احمدی نژاد را برسمیت نشناخته و "اشکال او و مردم معترض در مشروعیت دولت احمدی نژاد همچنان بقوت خود باقی است."
آقای کروبی امروزدر گفتگو با سحام نیوز، سایت اینترنتی حزب اعتماد ملی، تاکید کرده که عقب نشینی نکرده و همچنان معتقد است نتایج انتخابات، محصول تقلب بوده، اما از آنجائیکه با وجود تمامی اعتراضات، محمود احمدی نژاد در حال حاضر بعنوان رئیس قوه مجریه، قدرت را در دست دارد، او باید پاسخگوی مطالبات مردم باشد.

مهدی کروبی افزوده: از آنجائیکه این دولت، برآمده از رای مردم نیست، قادر به ادامه کار نخواهد بود.
آقای کروبی خطاب به احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان گفته است: فریاد امروز مردم ایران پاسخی است به خیانت شما به رای مردم، قانون اساسی و آرمان امام و شهدا که اصل انتخابات را از اساس بی معنا کردید و جمهوریت نظام را به مسلخ بردید.

دولتی که فعال حقوق بشر را ’’محارب‘‘ می‌داند

انتساب جرم محاربه به فعالان حقوق بشری در ماه‌های اخیر شدت گرفته است. اخیرا دو عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر با اتهام محاربه روبرو شده‌اند. شیرین عبادی می‌گوید این جرم در قوانین ایران به درستی تعریف نشده است.
شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل می‌گوید ایران در سال ۱۹۹۸ قطعنامه‌ی مجمع عمومی سازمان ملل متحد را امضا کرد. طبق این قطعنامه دولتها موظف هستند به مدافعان حقوق بشر درانجام وظایفشان کمک کنند.
خانم عبادی می‌گوید کاری که در حال حاضر دولت ایران انجام می‌دهد دقیقا بر خلاف این قطعنامه است.
دویچه‏وله: خانم عبادی، اخیرا احکامی برای دستگیر شدگان اعتراضات پس از انتخابات، مبنی بر متهم کردن آن‏ها به محاربه صادر می‏شود. در آخرین مورد هم دو عضو جوان کمیته‏ی گزارشگران حقوق بشر به محاربه متهم شده‏اند. اصولاً اتهام محاربه در قوانین ایران چگونه تعریف شده است؟
شیرین عبادی: محاربه در قوانین ایران متاسفانه تعریف دقیقی ندارد و به همین دلیل با تفسیرهای گوناگونی که می‏کنند، دادگاه بسیاری از مسایل را به اشتباه از مصادیق محاربه می‏داند.
در این خصوص، لازم است یاد‏آوری کنم که در سال ۱۹۹۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه‏ای تصویب کرد که در آن دولت‏ها متعهد شدند به مدافعان حقوق بشر در انجام وظایف‏شان کمک کنند. دولت ایران هم به این قطعنامه رأی مثبت داده است.
بسیار متأسفم که دولت ایران به جای آن که به مدافعان حقوق بشر کمک کند تا وظایف انسانی خود را انجام دهند، آن‏ها را به شدیدترین نحو مجازات می‏کند و در معرض چنین اتهام هولناکی قرار می‏دهد.
شرایط احراز این جرم از نظر قوانین ایران چیست؟
همان‏طور که تعریف خود جرم مشخص نیست، شرایط احراز آن را هم قانون مبهم گذاشته است و گاه دیده شده که نوشتن یک مقاله‏ی ساده و یا ایراد یک سخنرانی را مصداق محاربه با خدا گرفته‏اند. یعنی حتی نوشتن چند کلام می‏تواند انسان را در معرض احراز جرم محاربه قرار بدهد.
اخیرا دادستان تهران در ملاقات با خانواده‏ی خانم شیوا نظرآهاری، رسماً اعلام کرد که ارتباط با کمیته‏ی گزارشگران حقوق بشر جرم است. دو عضو این کمیته هم به محاربه متهم شده‏اند و پیش از این نیز شاهد فشارهایی بر اعضای کانون مدافعان حقوق بشر− شما و دیگر همکاران‏تان− بودیم. به نظر می‏رسد در حال حاضر در ایران اساسا حساسیتی روی فعالیت‏های حقوق بشری وجود دارد. به نظر شما دلیل این حساسیت چیست؟
دلیل این حساسیت آن است که مدافعان حقوق بشر از حقوق مردم دفاع می‏کنند و هرجایی که حقوق مردم نقض شود، در ذات وظیفه‏ی ‏آنان است که آن را به مردم ایران و هم‏چنین مراجع بین‏المللی گزارش کنند.
چنین وظیفه‏ای دولتی را که نقض حقوق بشر می‏کند خوش نمی‏آید و به همین دلیل همکاری با نهادهای مدافع حقوق بشر را ممنوع اعلام می‏کند و آن را در ردیف جرم‏های سنگین جنایی قرار می‏دهد.
البته خود آقای دادستان تهران می‏دانند که حرف ایشان کاملا خلاف قانون و بر خلاف تعهدات بین‏المللی ایران است. امیدوارم آقای دادستان که باید حافظ قانون باشند، خود این‏چنین قانون‏شکنی نکنند.
بر مبنای قطعنامه‏‏ی مصوب سازمان ملل که اشاره کردید ایران هم آن را امضا کرده است، دولت‏ها موظف هستند از فعالیت‏های حقوق بشری در کشورشان حمایت کنند. در شرایطی که دولت ایران دقیقا خلاف این کار را انجام می‏دهد، چه اقدام بین‏الملی می‏توان در جهت کمک به کسانی که در ایران فعالیت حقوق بشری انجام می‏دهند و اتهامات سنگینی مانند محاربه بر آن‏ها وارد می‏شود، صورت داد؟
اقدامات بین‏الملی موکول است به این که کمیساریای عالی حقوق بشر را در جریان این اتفاقات قرار بدهیم و بگوییم که دولت ایران با مدافعان حقوق بشر چگونه رفتار می‏کند. البته این کار هم از ناحیه‏ی من و هم از ناحیه‏ی دیگر سازمان‏های مدافع حقوق بشر صورت گرفته است. ما سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی حقوق بشر را در جریان رفتار خلاف قانون دولت ایران قرار داده‏ایم.
خانم عبادی، سؤال دیگری در مورد بازداشت‏های خانوادگی که شدیداً در ایران رایج شده، دارم. آخرین مورد این بازداشت‏ها داماد آقای بهشتی است. دختران آقای توسلی و همسر مهدیه‏ گلرو نیز پیش از این دستگیر شده بودند. حتی شنیده می‏شود که این افراد در زندان برای اعتراف‏گیری و این که اعضای فعال خانواده‏ دست از فعالیت‏شان بردارند، تحت فشار قرار داده می‏شوند. ارزیابی شما در این مورد چیست؟
اجازه بدهید به جای لغت «دستگیری» از کلمه‏ی «گروگان‏گیری» استفاده کنم. متاسفانه کار بی‏قانونی دولت ایران و دستگاه قضایی به جایی رسیده است که گروگان‏گیری می‏کند و بستگان فعالین سیاسی و مدنی را به گروگان می‏گیرد که آن‏ها را تحت فشار قرار بدهد.
از جمله این که به منظور تحت فشار قرار دادن آقای توسلی برای اعلام انحلال نهضت آزادی، خود او را دستگیر نمی‏کنند. چرا که می‏دانند او پیرمردی است که سالیان سال در زندان‏های شاه و همین‏طور در زندان جمهوری اسلامی بوده است و می‏تواند مقاومت کند و هرگز تن به این کار نمی‏دهد. اما دو دختر جوان و بی‏گناه او را دستگیر می‏کنند که از این طریق او را تحت فشار مضاعف قرار بدهند. این رفتار واقعا غیرانسانی و غیرقانونی است.
آیا در این مورد نیز در سطح بین‏المللی اطلاع‏رسانی شده است که افراد بی‏گناهی صرفا به خاطر نسبت خانوادگی‏شان در ایران بازداشت می‏شوند؟
بله؛ به کرّات اطلاع‏رسانی شده و به همین دلیل است که دولت ایران در موارد متعدد، به نقض حقوق بشر متهم است و بر این اساس بود که در دسامبر گذشته مجمع عمومی سازمان ملل برای بیست و پنجمین بار، دولت ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرد. تمام این موارد به موقع گزارش می‏شود و دلیل دشمنی دولت ایران با مدافعان حقوق بشر هم همین است؛ یعنی می‏گوید اگر ما کار خلاف قانون می‏کنیم، کسی حق ندارد این مسایل را به سازمان ملل متحد خبر بدهد.
مصاحبه‌گر: میترا شجاعی
تحریریه: بهمن مهرداد

Wednesday, January 27, 2010

جداشدن یک دیپلمات دیگر از رژیم: نامه‌ا‌ی از «جیره خوار سابق دستگاه یزید»

ژاپن؛ جداشدن یک دیپلمات دیگر از رژیم: هنوز راه نجاتی هست
یکی از خوانندگان از ژاپن: یک رایزن دیگر از وزارت امور خارجه حکومت جمهوری اسلامی با پشت کردن به این رژیم دیکتاتور، به مردم آزادیخواه پیوست .
\”ابولفضل اسلامی\” رایزن پیشین سفارت ایران در ژاپن با انتشار نامه ای اعلام کرد که از بیدادگری و ستم رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی بیزار شده و بهمین دلیل به جبهه مردم می پیوندد .
پیش از این چندین تن از دیپلمات های وزارت امور خارجه ایران در اروپا نیز جدایی خود از رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی را اعلام کرده بودند، اما این برای نخستین بار است که در منطقه آسیای شرقی چنین رویدادی رخ می دهد .
این رایزن پیشین جمهوری اسلامی همچنین در نامه ای از کارمندان وزارت امور خارجه رژیم خواسته که از بیدادگری های رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی دوری جسته و خود را با مردم همگام کنند .
درخواست دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی در ژاپن از همکارانش در وزارت خارجه، برای پیوستن به مردم:
با عرض ادب و احترام، امروز دیگر همه شما اطلاعیه شورای عالی امنیت ملی کشور در خصوص پرونده کهریزک و اعتراف حکام جائر به شکنجه و کشتار جوانان بی گناه را خوانده اید.
مفاد این اطلاعیه گوشه ای از جنایاتی است که آیت الله منتظری عمری گفت و ما وزارت خارجه ایها نشنیدیم!!!
تا اینکه خداوند این جنایتکاران را چنان رسوا کرد که خودشان اطلاعیه رسوایی خودشان را صادر کردند.
آیت الله منتظری عمری حبس و اهانت متحمل شد تا مفاد همین اطلاعیه را به ما کور باطنان بفهماند. ولی ما هزلیات ساخته جنایتکاران در باره ایشان را شنیدیم و خندیدیم و نقل کردیم.
همکاران محترم
با انتشار اطلاعیه شورایعالی امنیت ملی، ما باید بپذیریم که عمرمان را در دفاع از نظامی صرف کردیم که انسانهای بیگناهی را در زندانهایش، زیر شکنجه کشته است.
البته ما از قبل هم مطلع ترین مردم نسبت به این مسائل بودیم.
یادمان نرفته که در دوره ریاست جمهوری خاتمی آقای علی اکبر یساقی رئیس سازمان زندانهای کشور صراحتا گفت: یکصد بازداشتگاه خارج از نظارت سازمان زندانها وجود دارد!!!
و آقای شاهرودی هم دستوری صادر کرد که این زندانهای غیر قانونی تحت نظارت سازمان زندانها در آیند»
آیا دستور آقای شاهرودی اجرا شد؟؟؟
همه ما گزارش محرمانه حجه الاسلام عباسعلی علیزاده رئیس کل دادگستری دوره خاتمی در باره زندانهای غیر قانونی، کشته شدن دختران و پسران بی گناه در این زندانها، قتلهای محفلی کرمان و کرج و قتلهای زنجیره ای تهران را خواندیم.
و همه شاهد بودیم که فردای آنروز رهبر دستور عزل او را صادر کرد!!!
ولی خوب وظیفه ما دیپلماتها «سربازان مدافع نظام در خارج از کشور» معلوم بود. ما مامور بودیم و معذور …
همکاران محترم
مظلومانی همچون آیه الله منتظری عمری استخوان در گلو خون دل خوردند و از اصلی ترین حق خود؛ «آزادی» گذشتند. ما هم این جنایات را شاهد بودیم و توجیه کردیم و در رزیدانسها و اقامتگاههایی که با دلارهای همین کشته شدگان اداره میشود، فرزندان خود را سر سفره های رنگین در آغوش گرفته و ناز کردیم.
پیش خارجیان پز دادیم که شعر بالای در سازمان ملل «چو عضوی بدرد آورد روزگار» مال سعدی ماست.
پز دادیم که حضرت علی ع از اهانت به یک زن یهودی گریسته است.
پز دادیم که فروع دین ما علاوه بر نماز و روزه و حج و خمس و زکاه، تبری از ظالم و تولی مظلوم هم دارد و تظاهرات تبری از ظالمین در مکه راه انداختیم.
پس چرا حالا که شورای عالی امنیت ملی، کشته شدن جوانان زیر شکنجه را تایید نموده، تولی و تبری «اظهار برائت از ظالم و اظهار تولی به مظلوم» را فراموش کردیم؟؟؟!!!
چقدر آیات و احادیث در خصوص عدالت و ظلم ستیزی و برائت از ظالم و از این قبیل را حفظ بودیم:
«گر کسی نوک قلم ظالم را تیز کند در ظلم او شریک است»
«اگر کسی یک تکه نخ ابریشم بدهد که ظالم در شیشه دواتش بیندازد در ظلم او شریک است(من لاق لهم دواتا)»
نماز و روزه و حج را انجام دادیم تا از حکومت مزدش را بگیریم. اگر نماز نمی خواندیم که استخدام نمی شدیم. دبیر و سفیر نمی شدیم!
تولی و تبری فقط برای تظاهرات در مکه از فروع دین است؟؟؟ چرا مردم خودمان را کشتند و تبری از ظالمین فراموشمان شد؟!
همکاران محترم
ساده لوح ما بودیم که فکر کردیم خداوند فرق بین ما و آیه الله منتظری را نمی فهمد.
ایشان ولایتعهدی و ولایت امری مسلمین را رها کردند و عمرشان را در حبس و محرومیت و این همه اهانت گذراندند تا ما را آگاه کنند و از عملگی ظالم و ولی امر کهریزک نجات دهند. ما هم که دست بر چشم و پنبه در گوش، عمر و جانمان را به طمع معاونت و مدیر کلی و ریاست و ماموریت و سفارت و رزیدانس؛ به ولی امر کهریزکها فروختیم و منتظری را ساده لوح نامیدیم.
والعصر
ان الانسان لفی خسر
بدرستی که همه ما در تمام عمر در خسران و زیان زیستیم.
هزار بار کل یوم عاشورا و کل ارض کرببلا را مثل طوطی تقلید کردیم و برای حسین ع سینه زدیم و اشک ریختیم ولی پیرو واقعی حسین را سی سال در خانه حبس کردیم ؟!
به طمع یک لقمه نان که یزیدیان جلوی ما بیندازند، این همه ظلم بر حسین زمان را نادیده گرفتیم.
منتظری عمری منتظر ماند، زجر کشید و اهانت شنید تا یاران سست عناصر پنبه از گوش و دست از چشم بردارند و حقیقت را ببینند.
آنقدر منتظر ماند تا اطلاعیه شواری عالی امنیت کشور طشت رسوایی دستگاه یزید را از بام انداخت.
آنقدر منتظر ماند تا حقیقت بر همه آشکار شد. دیگر هیچ حجتی بر ما خوابزدگان برای ماندن در دستگاه یزید باقی نمانده است.
ما سفرا، رایزنان، دبیران، وابستگان و کارمندان وزارت خارجه یکی از ستونهای خیمه حکومتی بودیم که منتظری ها را محبوس و حامیانش را زیر شکنجه کشت.
اگر امروز پشیمانیم دیگر دستمان از او برای طلب عفو کوتاه است. او در آسمانها پیش معبود خویش است،اما هم همچنان جیره خوار دستگاه خونریز حاکم .
عاجزانه تقاضا دارم کمی به خود آیید. هنوز راه نجاتی هست. خداوند بهترین یاری رسان است.
جیره خوار سابق دستگاه یزید
       ابوالفضل اسلامی

«اخراجم کردند، گفتند: دانشجویان را با حقوق بشر آشنا می‌کنی»

می‌گویند یک «فاز تازه» است! فاز تازه ای از رویارویی با دانشگاه. فاز پالودن مدرسان دگر‌اندیش.

فازی که بر اساس گزارش وب سایت‌ها و روزنامه‌های داخلی در هفته گذشته، اخراج دست کم ده استاد دانشگاه را در ایران به دنبال داشت. ده مدرس با یک فصل مشترک؛ «تدریس در حوزه علوم انسانی»

نقطه آغازین این اقدام را شاید بتوان در انتقادهای تند مسئولان حکومتی دنبال کرد. در انتقاد رهبر جمهوری اسلامی ایران از گسترش علوم انسانی و موضع گیری معاون ریاست جمهوری علیه اساتید «غیر متعهد» و در اخطار دولت به انجمن اسلامی مدرسان دانشگاه... مواضعی که نتیجه اش تا بدین جا خالی شدن چند کرسی دانشگاهی است.

میهمان گفت و گوی ویژه این هفته رادیو فردا، یکی از همین اساتید تصفیه شده است. صبا واصفی ۲۸ سال دارد و سه سال گذشته را مدرس دانشگاه بوده است؛ از جوانترینهایشان. دانش آموخته ادبیات است و از ۲۵ سالگی، زبان فارسی، نقد ادبی، سبک شناسی و تاریخ ادبیات درس می‌دهد. دغدغه اش اما از ادبیات فراتر می‌رود، حقوق بشر و مجازات اعدام و مطالبات زنان.... او ادبیات را بازخوانی تاریخ می‌داند و آیینه بودها و نبودها که ناگزیر باید با مفاهیم امروز پیوندشان داد و گفتن از همین پیوند بر سر کلاس بود که دست آخر، یکی از جوانترین اساتید دانشگاه‌های ایران را خانه نشین کرد.


صبا واصفی، پژوهشگر، کوشنده حقوق بشر و مدافع مطالبات زنان که از سال ۱۳۸۵ در دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تدریس بود، روز آخر دی ماه به دلیل پرداختن به حقوق بشر و مسائل سیاسی بر سر کلاس ادبیات، از تدریس منع شد

داستان این مصاحبه، داستان خالی شدن کرسی اوست در دانشگاه شهید بهشتی و هزینه پیوند زدن ادبیات با حقوق بشر...


خانم واصفی، در خبرها آمده بود که شما بعد از سه سال تدریس در دانشگاه شهید بهشتی در رشته ادبیات، ممنوع التدریس شده اید. مایلید کمی‌ با جزییات بیشتر به ما بگویید که ماجرا چه بوده است؟

صبا واصفی: من از سال ۱۳۸۵ با کمک دوستم خانم زیبا اشراقی و همسرشان زنده یاد دکتر قیصر امین پور، وارد دانشگاه بهشتی شدم. علیرغم اینکه اختلاف سنی زیادی با دانشجویانم نداشتم ، چون من متولد ۱۳۶۰ هستم، هیچ وقت با آنها دچار مشکل نشدم. همواره نمره ارزشیابی من که حداکثر نمره آن پنج است، دست کم چهار و بیست و پنج صدم بوده است. اما در ترم جاری بود که من چهار بار اخطاریه دریافت کردم.

اخطاریه‌ها به خاطر چه بود؟

به من اخطار می‌دادند که من از متون ادبی، تحلیل سیاسی می‌کنم.

ممکن است بگویید به چه مواردی اشاره می‌کردند؟

ببینید. واقعیت این است که من نمی‌توانم در برابر متون کهنه ای که برای انسان معاصر پرسش برانگیز است و پر از عبارت‌ها و توهین‌ها و خشونت‌های پنهان است، سکوت کنم و بی تامل آنها را تکرار کنم.

فکرش را بکنید وقتی تاریخ بیهقی را معلمی درس می‌دهد، به قصه بر دار کردن حسنک وزیر می‌رسد که می‌گوید: « حسنک قریب به هفت سال بر دار بماند. چنانکه هیچ کس ندانست که سرش کجاست و تنش کجاست؟ و مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور، چون بشنید جزع نکرد، بگریست به درد. چنانکه حاضران از درد خون گریستند. پس گفت بزرگا مردا که این پسرم بود که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود، آن جهان...»

از شما سوال می‌کنم . چه احساسی پیدا می‌کنید؟ هر مخاطب دیگری در مقابل این جملات چه احساسی پیدا می‌کند؟ چه می‌تواند در مقابل آنچه که در تاریخ ما به عنوان واقعیت وجود داشته است مطرح کند؟ یا در برابر این پرسش ژرف شاعر ، من معلم چه می‌توانم بگویم که ترجمان حال شاعر باشد وقتی می‌گوید« قاصد روزان ابری، داروگ، کی می‌رسد باران؟»

یا در برابر این نگاه انسانی سهراب، که «روی پل دخترکی بی پاست. دب اکبر را بر گردن او خواهم آویخت. هر چه دشنام از لب‌ها بر خواهم چید. هر چه دیوار از جا خواهم کند. من گره خواهم زد چشمان را با خورشید، دل‌ها را با عشق ....»

من با تکرار این عبارت‌ها همان احساسی را داشتم که هر انسان صلح گرایی می‌توانست داشته باشد

خانم واصفی، در واقع شما برداشت خودتان و یا شاید بسیاری دیگر از مخاطبین متون ادبی در کلاس را به بحث‌های ملموس تر اجتماعی و بحث‌های جاری جامعه پیوند زده اید. درست است؟

بله و این واقعا اشتباه است که ما فکر کنیم باید متونی را بخوانیم و تکرار کنیم. معنی کنیم. این یک مطلق گرایی و دگماتیسم است. ما باید به شعور دانشجو احترام بگذاریم.

در تذکرهایی که به شما می‌دادند دقیقا چه نوشته بودند؟

دقیقا همین که من از متون ادبی تحلیل‌های سیاسی می‌کنم.

شما را تهدید کرده بودند که در صورت ادامه این روند اخراج خواهید شد؟

نمی‌توانم اسمش را تهدید بگذارم. اما بارها به من گفته بودند که این کارها آخر و عاقبت ندارد. ولی شما می‌دانید وقتی شرایطی مهیا می‌شود که از هر بحث یک تعبیر می‌شود کرد، همین می‌شود که دانشجوی من وسط کلاس بی مقدمه، بدون آن که به جنبه‌های ادبی و زیباشناسی درس اصلا فکر کند، دستش را بالا ببرد و بگوید ببخشید استاد، فریدون مشیری هم مثل شاملو شاعر سیاسی و از خدا بی خبری بود؟ واقعا آدم نمی‌داند در مقابل این پرسش دانشجو چه باید بگوید؟ به دانشجویی که باید فکر کند تا تکامل پیدا کند، اصلا از این مرزها فراتر برود و به افق‌های بزرگتر فکر کند. چرا دارد به این مسائل فکر می‌کند؟

در صحبت‌هایی که بعدا با مسئولان دانشگاه کردید آیا اشاره کردند به اینکه -مثلا فرض کنید- شما چرا به فلان مورد سر کلاس اشاره کردید یا فلان بحث را بر سر کلاس مطرح کردید؟

نه. چیز به خصوصی نگفتند. ولی به طور کلی به من گفتند شما دارید از طریق ادبیات، دانشجویان را با حقوق بشر آشنا می‌کنید.

شما فعالیت‌های مدنی و همکاری با جنبش زنان هم داشته اید. آیا فکر می‌کنید ممنوع التدریس شدن شما در دانشگاه، ربطی به این فعالیت‌های شما داشته باشد؟ یا اینکه صرفا به خاطر مسائلی است که در کلاس مطرح می‌شد؟

«ادبیات بازخوانی تاریخی است که زنها در آن هویت انسانی ندارند. درس من به عنوان یک معلم، نشان دادن این فقدانها بود. بله . یکی از مواردی که پیوسته به من تذکر داده می‌شد مطرح کردن همین گونه مسائل بود. چون من بر این باورم که آگاهی از باورهای سنتی، جوان امروز را بر آن می‌دارد که آگاهانه و روشمند، خودش را قیمومیت هر چیزی که موجودیت انسانی اش را زیر سوال می‌برد رها کند.»
همه اینها زنجیروار به هم متصلند. برای اینکه فکر می‌کنم ادبیات بازخوانی تاریخی است که زنها در آن هویت انسانی ندارند. درس من به عنوان یک معلم، نشان دادن این فقدانها بود. بله . یکی از مواردی که پیوسته به من تذکر داده می‌شد مطرح کردن همین گونه مسائل بود. چون من بر این باورم که آگاهی از باورهای سنتی، جوان امروز را بر آن می‌دارد که آگاهانه و روشمند، خودش را قیمومیت هر چیزی که موجودیت انسانی اش را زیر سوال می‌برد رها کند

در متونی که زن، سمن بوی پری روی انار پستانی است که به جز بوسه و کنار و روسپیگری و عیال و وبال بودن ، هویت انسانی ندارد. من بر خودم واجب می‌دانستم که با دید انتقادی به این موضوعات نگاه کنم . اگر هنوز هم به سر کلاس برگردم، همچنان بر سر موضع خود خواهم بود. و فکر می‌کنم ادبیات خادم دانشهای جامعه شناسی و انسان شناسی است و این قابلیت را دارد که ارزشهای انسانی ، مثل عشق،عدالت و برابری را در شکل‌های جاودانه به تصویر بکشد

از آن جایی که ادبیات بازتاب و تصویر جامعه است، نتیجه سکوت در برابر بیت‌های منسوخی مثل «زن نو کن ای خواجه هر نوبهار/ که تقویم پاری نیاید به کار» این است که جامعه ما، تعدد زوجات را برای مردان حقی مفید، طبیعی و مسلم می‌شمارد و مطرح کردن این گونه مسائل در کلاس برای همکاران من، خیلی مطلوب به نظر نمی‌رسید.

رابطه شما سر کلاس با دانشجویان چگونه بود؟ بعد از اینکه خبر اخراج شما منتشر شد واکنش دانشجویان چه بود؟

ایمیل‌های بسیار زیادی دریافت کردم. شاید بسیاریشان وحشت داشتند که ارسال این ایمیل‌ها عواقب بدی برایشان در پی داشته باشد. به همین دلیل این ایمیل‌ها را با نام‌های مختلفی غیر از نام واقعی شان ارسال می‌کردند.

پیش از اینکه خبر دار شوید احتمال می‌دادید که ممکن است چنین اتفاقی بیافتد؟

بعید می‌دانستم. چون برنامه ترم آینده به من ابلاغ شده بود که چه درس‌هایی با چه گروه‌هایی دارم. ولی وقتی به من ابلاغ کردند خیلی ناراحت نشدم.

در متن ابلاغیه شما چه نوشته شده بود؟

غالبا ابلاغیه مکتوبی در این گونه موارد داده نمی‌شود و شفاهی اعلام می‌کنند. این روزها اساتید بسیاری بی هیچ دلیل مشخصی خودشان، خودشان را بازنشسته می‌کنند یا اینکه گفته می‌شود که به میل شخصی خودشان به دانشگاه نیامده‌اند.

در مورد شما چطور بود؟

در مورد من به دانشجویان اعلام شده بود که ایشان عازم مسافرت به خارج از کشور هستند و خودشان نخواسته‌اند به دانشگاه بیایند.

چنین چیزی صحت نداشت؟

بله . صحت نداشت.

به خود شما چه گفتند؟

به من گفتند از پذیرش شما در ترم آینده معذوریم . همین.

شفاها به شما گفته شد؟

بله.

شما بعد از ابلاغ این خبر، موضوع را پیگیری نکردید؟ به جایی مراجعه نکردید؟

خیر. من به هیچ کجا مراجعه نکردم.

چرا؟

معلمی که سه ترم است حقوق معوقه دارد. حقوقش را دریافت نکرده و مبلغ حق التدریسش زیر خط فقر است. معلمی که هیچ هدف دیگری به جز عشق، او را به سر کلاس درس نکشانده است... من توجیهی ندارم که به ملاقات رئیس دانشکده بروم و جویا شوم. چون قطعا ایشان بی اطلاع نیست. ایشان خیلی خوب روحیات مرا می‌شناخت. در ترم‌هایی که من در آنجا درس می‌دادم با توجه به آنچه که اطلاع دارم، پیوسته از تک تک بچه‌های کلاس در مورد من می‌پرسید. نه فقط در مورد من که در مورد اساتید دیگر هم می‌پرسید و جویا می‌شد. بالطبع از همه حالت‌های روحی من و از عشق من به کارم خبر داشت و من هیچ جای دیگری برای سوال کردن نمی‌بینیم.

این مباحث را شما سر کلاس مطرح می‌کردید. مسئولین دانشگاه چطور متوجه این قضایا می‌شدند؟ یعنی کسی از داخل کلاس خبررسانی می‌کرد؟

من دقیقا می‌دانستم که کدام یک از دانشجویانم به نوعی «گزارشگر» کلاس من است. حتی شنیده بودم که صدای مرا سر کلاس هم ضبط کرده‌اند. دانشجویی که صدای مرا ضبط کرده بود یک بار خودش پیش من آمد و به من گفت عقاید شما به نوعی است که اصلا درست نیست که در دانشگاه بمانید . من متحیرم که چرا شما را در دانشگاه نگه داشته‌اند.

ولی از آنجایی که من به جز باورم که عشق و صمیمیت نیست هیچ واهمه دیگری نداشتم به دانشجویم گفتم من صمیمانه تو را دوست دارم وهیچ دلخوری هم از تو به دل نخواهم گرفت. الان هم دلم می‌خواهد این را مطرح کنم، هر کدامشان که صدای مرا می‌شنوند دلم می‌خواهد روزی به همین نزدیکی برسد که همه آنهایی که دست به دست هم دادند تا مرا یک بار دیگر از آن کاری که به آن عشق می‌ورزیدم دور و محروم کنند بگویم بی دلیل دوستشان دارم. اگر چه ریسمان امید و عشق مرا پاره کردند.

این روزها این بند از شاعر- فیلسوفی که خیلی دوستشان دارم، دکتر علی جعفری را پیوسته با خودم زمزمه می‌کنم که «دوباره چلچله‌ها به طاق مهتابی، و آنچنان ترنم عاشقانه خواهند خواند/ که باغ پر از بنفشه خواهد شد/ تو غم مخور که بهار تو خواهد ماند »