Tuesday, February 26, 2013

How mad is Ahmadinejad? دنیای خیالی، آمار تخیلی


میان آماری که دولت احمدی نژاد می دهد با واقعیتی که ایرانی در آن به سختی روزگار می گذراند ، دنیایی فاصله است.

آمارهای دولت تخیلاتی است که در همان کابینه ی متوهم تهیه می شود و در غیابِ سازمان برنامه و بودجه ی منحل شده و با وجود بانک مرکزی دست نشانده و سازمان آمارِ سانسور شده، چهره ای از کشور نشان می دهد که تنها دردی که دوا نمی کند، مدیریت است.

اما این نگفتنِ واقعیت، آنچنان که هست ، پدیده ای نیست که در دولت احمدی نژاد ، پدیدار شده باشد. توهم و خیال پردازی در ذاتِ جمهوری اسلامی بوده و هست و اگر در بهمن ۵۷ کودکانه بود، حالا دسایس شیطانی دارد.

آیت الله خمینی چه می دانست که آمار چیست و چگونه می توان با ابزارِ اطلاعاتِ میدانی و پیش بینی ریاضی ، یکسال آتی را برنامه ریزی کرد، آنچه خمینی می فهمید این بود که توده های مردم چه قدر متراکم و متشکل هستند و آیا وحدت کلمه که چیزی جز “خمینی رهبر ” نبود، هست یا نه.

جمهوری اسلامی از بدو تولد نه علاقه ای به توسعه به گونه غربی داشت و نه هیچ کدام از تئوری های اقتصادی چپ و راست را می پسندید، اگر هم شیوه ی چپ اندیشانه در حکومت رانی سالهای امام به چشم می آمد، نه برای این بود که به مثابه ی کشورهای بُلوک شرق ، سیستم اقتصاد دولتی را پذیرفته ، بلکه از آن جهت که ملی کردن اموال بخش خصوصی و تمرکز اقتصاد در دست حکومت، مطمئن ترین راه حاکمیت به حساب می آمد که هم می توانست رقبا را زمینگیر کند و هم می توانست مردم را در آن حالتِ متراکم توده ای نگاه دارد وگرنه با حضور بخش خصوصی قدرتمند که لاجرم در سیاست هم حضور می یافت و به هر طریق ابراز وجود می کرد، جنگ ایران و عراق با اعتراض مواجه می شد و هشت سال به درازا نمی کشید.

در این بین، آمار و ارقام ، سربازانِ گوش به فرمان امام بودند و طوری به اطلاع می رسیدند که گزندی به حالاتِ عرفانی ایشان نرساند، تنها در اواخر جنگ بود که با ازدحام استیصال در جبهه ها ودر پی یک مدیریت فاجعه آمیز هشت ساله ، آمارها چنان یکباره و واقعی به امام عرضه شد که لاجرعه سر کشیدنِ جام زهر، ناگریز بود.

این عبرتِ زهر آلود هم برای رهبر سرمست تازه به دوران رسیده، هشیاری نساخت و آیت الله خامنه ای همان دنیای خیالی را داشت که آمار و ارقام موظف بودند، هندسه اش را ترسیم کنند.

در نظر رهبری، کشور همیشه در حال پیشرفت است و از گردنه ها می گذرد، حالا یکی فراختر و یکی تنگ تر، گردنه ها تمامی ندارد و این قُله ی لعنتی، هیچ گاه فتح نمی شود.

اگر آمار هم بخواهید، سند نظام برای مقبولیت، راهپیمایی ۲۲ بهمن است و کسی را جرئت آن نیست که یکبار تعداد جمعیت واقعی راهپیمایان انقلاب تا آزادی را بگوید و همیشه و هرسال باید گفت “میلیونی” . برای نظامی که تعداد راهپیمایانِ چند ده هزار نفره را میلیونی اعلام می کند و در هشت سال جنگ فرماندهانِ سپاهش مفتخر به این بودند که وقتی می گویند لشگر، معلوم نبود که لشگر چه تعداد نفرات داشت- لشگرهای سپاه پاسدارن ، به تعداد نفراتِ لشگرهای کلاسیک دنیا که ده هزار نفر است، نبود و معلوم نمی شد که بیشتر است یا کمتر ، نتیجه اش شاید گمراهی دشمن بود اما بدتر اینکه برنامه ریزی را پاک مُختل می کرد- اعلام آمار دقیق از رشد اقتصادی و نرخ تورم و ضریبِ جینی آن طور که واقعیت را بیان کند، زهر هلاهل است.

این می شود که آمار و محاسبه بر مبنای آنچه هست و اعلامش، همه یکسره دولتی و حکومتی است و هیچ نهادِ ناظر خصوصی نمی تواند آمار و ارقام بدهد و بگوید در کشور چه خبر است و تا این اواخر حتی کسی را جرئت نبود که گلیم پاره و سفره خالی اش را نشان بدهد و بگوید آقای احمدی نژاد دروغ می فرمایید.

حساب و کتاب داشتن ، ذهنِ منضبط می خواهد و خالی از نئشگی ایدئولوژی پوسیده و آمار و ارقام واقعی هم شجاعت بیان می خواهد و هم شهامت پذیرش و سوال بزرگ این است که اصلا جمهوری اسلامی با این حال و روز فعلی و قبلی، استعداد بیان واقعیت را دارد یا نه و مشکل بعدی این است که آیا مردم ما طاقتِ شنیدن اینکه وضع تا چه اندازه بد است را دارند یا اینکه می خواهند همه ی حقیقت را ندانند؟