Tuesday, September 4, 2012

 

 

مافیای دفاع از حقوق بشر:مثلث عبدالکریم لاهیجی ,

شیرین عبادی و هادی قائمی

 



مردم ایران شاهد نقض حقوق بشرازاولین لحظات بدو انقلاب 22 بهمن بدست جنایتکاران خمینی بودند. از همان روزها که سران ارتش سابق در پشت بام خانه خود خمینی دجال

به گلوله بسته میشدند و از پشت بام مسکن او جوی خون جاری شد.
هزاران نفر و یابنا به گزارشات بیش از 120000زندانی سیاسی تا بحال در ایران بدست ماشین کشتار رژیم ملایان تهران به قتل رسیده اند. هزارن زن و مرد هم تا بحال یا در زندانهای رژیم بسر بردند و یا اکتون در زندانهای ایران در زنجیر میباشند. از تعداد دقیق زندانیان و کشتار آمار دقیقی در دست نیست ولی میتوان تجسم کرد که آمار بسیار بالاست.
اما دفاع از حقوق بشر در این 33سال خود داستان دیگری دارد. سالها تنها گروهی که در خیابانهای نیویورک و ژنو با نمایندگان کشورهای مختلف در سازمان ملل ملاقات میکرد و با نشان دادن فاکت و عکس حمایتشان را در محکومیت ملایان جلب کنند فقط مجاهدین و هواداران آنها بودند و بس. آنها بودند که هر ساله در ماه های نوامبر و دسامبر جنبش و جوش عجیبی را در اطراف سازمان ملل ایجاد میکردند و دنیا را مجبور میکردند که سالی یکبار چشم خود را در برابر جنایتهای ایران باز کنند و حداقل کار ممکن یعنی محکومیت رژیم ملایان را در تاریخ دنیا برای نقض حقوق بشر ثبت کنند. اما اینکار به سادگی انجام نمیشد. ملاقاتهای بسیار و کار سخت مقاومت ایران در عرض چند ماه بود که این محکومیت را به ارمغان میاورد.
در همان زمان رژیم هم بیکار نبود و شروع به خریدن رای از دولتهای کوچک به هر شکلی میکرد. با یک کشور با رشوه دادن مانند هدیه چند هزار چرخ خیاطی به جمهور دومینکن ار کشورهای کارابین و یا تهدید کشورهای بزرگتر با عملیات تروریستی در آن کشورها مثل فرانسه و آلمان. ولی این جنگ تنگاتنگ سالها ادامه داشت و هرساله محکومیت رژیم را به ارمغان میاورد. در طی این سالها این مقاومت ایران بود که در همه لحظات حاضر بود و از حقوق مردم ایران و فعالین مدنی و سیاسی که در زیر ضرب و شتم ملایان بودند بدون چشمداشت و یا در نظر گرفتن اعتقادات اشخاص دفاع می کرد. خیلی از آنها فعالینی خارجه نشین شدند و حالا خود با ملاحضات و خیلی محتاتانه و انتخاب شده از حقوق بشر ایران دفاع میکنند. احتیاجی به آوردن نام آنان نیست چون بخوبی خود میدانند که چه کسانی هستند. چندی از آنها توسط مجاهدین به خارجه منتفل شدند.
و اما اکثریت از اینکه مبادا مورد انتقاد دیگر گروهها قرار بگیرند به مجاهدین که میرسد با اینکه آنها و هوادارنشان که در بدترین شرایط در زندانهای رژیم بسر میبرند با ترس و لرز از حقوق آنها با گذاشتن هزاران شرط و شروط و مطمئن شدن که خودشان را کاملا از مجاهدین دور میکنند از حقوق انسانی آنها دفاع آبکی میکنند.
اما چرا فعالین حقوق بشر ما به اینجا کشیده شده اند؟
در جواب باید گفت که رژیم ملایان موفق شد حتی در زمینه حقوق بشر هم رخنه کند و محکومیتهای شفاف علیه نقض حقوق بشر را هم گل آلود کند. وقتی اکبر گنجی پاسدار را توانست به عنوان زندانی سیاسی بر جامعه جهانی و سازمانهای حقوق بشری جا بزند. وقتی به ناگاه وکیل امور خانوادگی و طلاق شیرین عبادی دراولین فیلم گزارشی ساخته کریستین امانپور در سال 1997 از ایران در دوران خاتمی و در سر فصل دیالوگ تمدنها, انتخاب ناگهانی وی بعنوان برنده جایزه صلح نوبل هم بی دلیل نبود. بذرهایی که رژیم در آن سالها کاشت حال در چندسال اخیر بخصوص بعد از قیام 2009 همه به نفع رژیم بکار آمد.
در چند سال اخیر یک فضای بسیار خاصی در دنیای نقض حقوق بشرایران ایجادشده و آن انتخاب اینکه حقوق بشر کی و چه دسته ای باید حفض شود و در اطرافش سرو صدا و چه گروه و دسته ای باید در نطفه خفه شود. هر فعال حقوق بشری که بخواهد نظری بدهد اول باید مطمئن شود که مورد خصم سران و مثلث حقوق بشر وبقولی مافیای حقوق بشر ایران, قرار نگیرد چرا که آن موجب غضب و تحریم و حذفشان از تمامی محافل حقوق بشر دیگر میباشد. خط قرمز هم کاملا مشخص هست آن هم مجاهدین و هوادارانش میباشد.
این مثلث متشکل از کیست؟ و بر چه اساسی این حرف زده میشود؟
مثلثی از شیرین عبادی ,عبدلکریم لاهیجی و هادی قائمی. لاهیجی وکیلی که شهرت خود رااز موکلش محمد رضا سعادتی بدست آورد و در سال 58 بعنوان کاندیدای مجلس از طرف مجاهدین معرفی شد و در دهه شصت به کمک آنها به پاریس منتقل شد, یک سر این مثلت میباشد. سر دیگر این مثلث شیرین عبادی است که احتیاجی به معرفی و اعمال ایشان نیست. کسی که در سال 2004 در سخنرانی اش در دانشگاه مریلند در حضور صدها شرکت کننده اعلام کرد که جایزه صلح نوبل به ایشون نباید داده میشد بلکه باید به آقای خاتمی داده میشد!!! و در سالهای اخیر هم شاهد حضور خیلی پرنگ ایشان در کنار لابیهای رژیم ملایان ازجمله حضور او در خانه فروغ پرویزیان و در هم جواری تریتا پارسی که در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت کرد هم بوده ایم.
ضلع سوم این مثلث با تعجب بسیار هادی قائمی است. او که تا قبل از قیام 2009 در هیئت مدیره نایاک مینشست و ناگهانی در بدو شروع تظاهراتهای مردمی خرداد 2009 از مسند خود استعفا و بلافاصله کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران را تشکیل داد. بدینوسیله کسانی همچون امثال تریتا پارسی و هادی قائمی که تا قبل از 2009 در برابر سوال نقض حقوق بشر همیشه میگفتند ما به این مسائل کاری نداریم به ناگاه نان دانی جدیدی را پیدا کرده و خود تبدیل به سران حقوق بشر ایران شدند و بدینوسیله دنیای حقوق بشر ایران را هم تحت کنترل خود دراوردند. در همان دوران تظاهراتهای که در واشنگتن و آمریکا برگزار شد چنان تحت کنترل قائمی و رفقایش شد که حتی تصمیم چه پرچمی به صحنه بیاید گرفته میشد وبدینوسیله حتی اعتراضات مردمی خارج کشور را هم کنترل میکرند.
از سال 2009 نیز این مثلث ویا بهتر بگوییم مافیای حقوق بشر ایران نه تنها تشکیل شده بلکه بطور مستمر در حال کنترل فضای حقوق بشر ایران هستند. چگونه؟ فعالین حقوق بشر ایران میتوانند هر حرفی بزنندتا زمانیکه از طرف این مافیا اکی شده باشد. و آنها حق رد شدن از خط قرمز یعنی مجاهدین را ندارند. اگر کوچکترین دفاعی از حقوق آنها بشود, فعالین مجرم شناخته شده و بلافاصله از فضای حقوق بشری بین المللی تحریم میشوند. یکی از این دوستان در یک گپ دوستانه اعتراف کرد که هر فعال حقوق بشری در خارج کشور با کوچکترین محکومیت نقض حقوق بشر بر علیه مجاهدین بلافاصله مورد غضب واقع شده و از محفل حامیان حقوق بشر, یعنی رتبه های مشاوره ای محافل بین المللی حقوق بشر که تماما فقط به این مثلث گوش میدهند حذف میشوند. نتیجه اخلاقی اینکه این محافل نیز در نهایت بدست آخوندهای ایران کنترل میشوند.
البته این بهایی بسیار سنگینی است که بسیاری حاضر به پرداخت آن نیستند. منصفترینشان ترجیح به سکوت و ضعیفترهایشان هم فراتر رفته و حاضر به لگد زنی به مجاهدین هم میشوند. این را هم باید به خواننده یاد آور شد که مقادیر قابل توجهی در این محافل بعنوان اعطای کارهای پژوهشی, تحقیقی, گزارشی و مشاوره ای تعلق میگیرد که فعالین ما خود را نیازمند دریافت آنها برای امرار معاش و یا ادامه به اصطلاح گزارشی خود دارند و در نتیجه نمیتوانند اصلا مورد غضب قرار بگیرند. یک انحصار طلبی که حتی به کنترل رسانه های چون صدای آمریکا و بی بی سی و رادیو فردا و رادیو دوچوله و غیره هم غلبه کرده.
با این مرور پس زیاد سخت نیست که صحبتهای لاهیجی برعلیه مجاهدین را شنید و تعجب هم نکرد. او سالهاست که حقوق بشر را فقط به شکلی که خودش میخواهد توجیح میکند و هر اتفاقی که سر مجاهدین بیایدرا تقصیر خودشان هست قلمداد میکند. آنها هستند که میخواهند شکنجه شوندو به دار کشیده شوند و آخرش بدست پاسدارهای بیچاره رژیم کشته شوند. یا هم اکنون بیچاره سربازان عراقی که مجبور شدند مجاهدین را مورد ضرب و شتم قرار بدهند. انگارکه حال جامعه حقوق بشری ایران باید برای این مزدوران باید زجه و زاری کرده و برای این جانیان اعاده حقوق هم بکند.
جامعه ایرانی خارج از کشور و حتی داخل باید که بخود انتقاد کنیم که چگونه به این مافیای حقوق بشری اجازه رشد اینچنینی دادیم که فضای حقوق بشر ایران در جامعه بین المللی را تحت کنترل قرار داده و گل آلود کنند. بازهم پولهای دزدی ایران به نجات ملاهای ایران آمده و بجای حمایت از قربانیان واقعی این رژیم برای سردمداران کشتارهای دهه شصت حال اشک تمساح ریخته می شود. بیشرمی تا به آنجا پیش میرود که برنده جایزه نوبل ایرانی ما از اعدام شفاف دفاع میکند. اعدام اعدام است و شفاف و غیر شفاف ندارد. از اینجاهست که میشود ماهیت واقعی این حامیان حقوق بشر را بطور واقعی شناخت.
و این لحظات بسیار دردآور تاریخ حقوق بشری کشور ما ایران هست که حتی حقوق بشر هم انحصاری شده است. آنهم تحت انحصار مهره های رژیم. فکر میکنم ما باید از حالا به بعد از مدافعین حقوق بشر خارجه نشینمان اول از همه سوال کنیم در مورد آزار و اذیت شکنجه زندانیان حامی مقاومت ایران بطور مشخص مجاهدین خلق و نقض حقوق اولیه آنان در اشرف و لیبرتی چه فکر میکنند؟ و اما اگر توجیح و یا سکوت را شنیدیم باید نتیجه بگیریم که کجا ایستاده اند.
حقوق بشر حقوق بشر هست حقوق ایرانی حقوق ایرانی است و هیچ اما و اگری را نمیشناسد. زمانیکه اما و اگر پیش بیاید یعنی تبعیض قائل شدیم و حقوق بشر تبعیض نمیشناسد. چه مجاهد و چریک ,چه کرد و بلوچ, چه زن و مرد, چه مسیحی ویا لائیک , و چه همجنس باز (گی و لزبین) و هر چیز دیگری نیمتواند دلیل بر تبعیض باشد. همه آنها اول از همه انسان و بعد ایرانی هستند و در ایران آزاد آینده حقوق همه باید محترم و مساوی باشد. اما این مساوات باید از حالا تمرین شود و باید که به سران حقوق بشر خارجه نشین ایرانیمان در غربت که در حقیقت برگزیدگان این رژیم به طرق مختلف هستند این پیام قوی را بدهیم که شرم داشته باشید و به شما اجازه نمیدهیم که این انحصار طلبی را در فضای خارج کشور ایجاد کنید و فضا را آلوده و گل آلود. اتفاقا یکی از معیارهایمان, اینکه آیا فعالان حقوق بشر ما واقعی هستند و صادق در نتیجه بدون داشتن واهمه از حقوق تمام ایرانیان دفاع کنند این باشد که در مورد نقض حقوق بشر مجاهدین و هوادارانشان در ایران و عراق و خارج کشور چه فکر میکنند؟
از طرفی جامعه ایرانی باید به سازمانهای حقوق بشری اعتراض کنند که چگونه اجازه این انحصار طلبی را درجمع خود داده اند. این ما ایرانیان هستیم که باید درکنار هم در مقابل این دسیسه و این معضلی که بهره آنرا فقط رژیم ملاها میبرند بایستیم. و با اعتراض متداوم آنها را مجبور به تغییر و تحریم این عناصر از مجامع بین المللی باشیم.
پیام بسیار واضح و شفاف است :هموطن در زمینه حقوق بشر سکوت نکن و با چشمهای باز بدون در نظر گرفتن هر گونه تبعیضی از حق حقوق هر ایرانی بدون ترس و وحشت دفاع کن. وگرنه این رژیم ملاهاست که نفع آن را خواهد برد.