ضحاک ماردوش
روزی اگر یگانهی دوران خویش بود
وان زادگان بوسهی ابلیس، مارها
روزی اگر یگانهی دوران خویش بود
وان زادگان بوسهی ابلیس، مارها
ــ بر شاخ شانههاش شکفته گل ِ عذاب ــ
با مغز یک جوان دو جوان رام میشدند
و آرام میشدند،
اینک نوادگانش بر پهنهی زمین
بیش از هزارها
بوسیده کتفهاشان ابلیس کهنهکار
بر آسمان ِ دوزخی ِ شانههایشان
رُسته به جای بوسهی شیطان، ستاره
با مغز یک جوان دو جوان رام میشدند
و آرام میشدند،
اینک نوادگانش بر پهنهی زمین
بیش از هزارها
بوسیده کتفهاشان ابلیس کهنهکار
بر آسمان ِ دوزخی ِ شانههایشان
رُسته به جای بوسهی شیطان، ستاره